چرا ترکیه به جنوب آسیا علاقهمند است؟
اگرچه ترکیه از نظر جغرافیایی از جنوب آسیا دور است، اما بهدلیل مذهب و ژئوپولیتیک، تاریخچهای از مشارکت در این منطقه دارد.

نقاشیای از اولین نبرد پانیپات که بین نیروهای مهاجم بابُر و ابراهیم خان لودی، سلطان دهلی، در پانیپات، شمال هند، در ۲۱ آوریل ۱۵۲۶ رخ داد، استفاده از توپهای سنگین توسط نیروهای بابُر را نشان میدهد.
منبع: Wikipedia/Baburnama
دولت مدرن ترکیه — و پیشسابقهاش، امپراتوری عثمانی — همواره تمایل به اعمال نفوذ در جنوب آسیا داشتهاند. پس از چند دهه غیبت، این علاقه دوباره آشکار شد. ترکیه خود را بهعنوان حامی منافع مسلمانان در این منطقه میبیند و دولتهای مسلمان جنوب آسیا در تمام دوران به دنبال روابط نزدیکتر با آن بودهاند.
فقط در سال گذشته، پیشنهادهای متعددی دربارهٔ نقش تقویتشده ترکیه در امور قارهٔ هندوستان مطرح شده است. محققان هندی ادعا کردهاند که یک عوامل ترکی نقش هماهنگی حمله به قلعه سرخ در ۱۰ نوامبر ۲۰۲۵ را ایفا کرده است. در همین حین، پاکستان و ترکیه به همراه آذربایجان روابط نزدیکتری برقرار کردهاند — این کشورها یک گروه دفاعی غیررسمی با نام «سه برادر» تشکیل میدهند. علاوه بر این، ترکیه در درگیریهای ماه می ۲۰۲۵ میان هند و پاکستان، تجهیزات نظامی و اطلاعاتی به پاکستان تأمین کرده است.
پیوند ترکیه با جنوب آسیا ناشی از همآیی ایدئولوژی و ژئوپولیتیک در طول پنج قرن گذشته است.
هند از دیرباز بهطور مستقیم با امپراتوری روم، شامل امپراتوری روم شرقی (بیزانس) که در کنستانتینوپل — امروزه استانبول — مستقر بود، تجارت میکرد. با این حال، پس از فتوح عربی در بخشهای زیادی از خاورمیانه و مصر، روابط مستقیم و تجارت با بیزانس بهتدریج قطع شد. قرنها پس از آن، بخش عمدهای از سرزمین آناتولی امپراتوری بیزانس — که امروز ترکیه است — تحت کنترل ترکها درآمد و در نهایت امپراتوری عثمانی بنیانگذاری شد. هندیها به ترکها غریبه نبودند؛ گروههای ترکی از آسیای مرکزی بخشهای وسیعی از دنیای اسلامی را در خاورمیانه و جنوب آسیا تصرف و حکمرانی کردند. بسیاری از دولتهای بزرگ اسلامی هندی، همچون سلطنت دهلی و امپراتوری مغول، توسط دودمانها و ارتشهای ترکی تأسیس گردیدند.
در اوایل قرن شانزدهم، امپراتوری عثمانی گسترش یافت تا اکثر خاورمیانه را در بر بگیرد و سواحل اقیانوس هند را بهدست آورد. دشمنان اصلی آن در این منطقه، امپراتوری شیعه صفوی ایران و امپراتوری دریایی در حال گسترش پرتغالیها بودند. پرتغال مجموعهای از سرزمینها از شرق آفریقا، از طریق عربستان و هندوستان، تا جزایر مالایی، در پی انحصار تجارت اقیانوس هند بود.
امپراتوری عثمانی — که پس از فتح مصر، سلطان مسلمان سنی خود عنوان خلافه یا رهبر تمام جامعه مسلمانان را ادعا میکرد — سعی داشت نفوذ خود را تا به آفریقا مرکزی، آسیای مرکزی و اندونزی گسترش دهد. علاوه بر عوامل دینی، امپراتوری عثمانی مجبور بود محاسبات ژئوپولیتیکی انجام دهد. این امپراتوری بزرگ که بخش عمدهای از خاورمیانه، شمال آفریقا و بالکان را تحت کنترل داشت، به دنبال متحدانی بود تا در مقابله با دشمنان خود، از جمله صفویان ایران، روسها و دول غربی نظیر پرتغال و خاندان هابسبورگ (اتریش و اسپانیا) کمک کند. به همین دلیل، عثمانیان به دنبال ایجاد ائتلاف با فرانسه، خانیت ازبکی بخارا، اچه در اندونزی کنونی و چندین دولت هندی بودند.
علاقه ترکی به قاره هندوستان در قرن شانزدهم بهطور چشمگیری رشد کرد، همانطور که امپراتوری عثمانی در خاورمیانه گسترش یافت. گاهی اوقات این امپراتوری با سلطنت گجرات برای دفع حملات پرتغالی متحد میشد. مهمتر از این، عثمانیان نقش اساسی در شکلگیری امپراتوری مغول در هند ایفا کردند. چون بارود پیش از آن بهطور گسترده در قاره هندوستان استفاده نمیشد، توپخانه ترکی جنگوری هندی را متحول کرد. برای مقابله با تهدید صفویان، سلطان سلیم یکم عثمانی چند فرمانده و سرباز بههمراه توپها و تفنگهای میچلاک به حاکم آن زمان کابل، بابر، اعزام کرد. بابر این سلاحها را به کار گرفت و امپراتوری مغول را در هند بنیانگذاری کرد. مغولها و عثمانیان گاهی در مقابل صفویان همکاری میکردند؛ هرچند گاه تنشهایی نیز میان آنها بهوجود میآمد، چرا که امپراتوران مغول خود را برابر با سلطانهای عثمانی میدیدند و گاهی خود را بهعنوان خلافه میپنداشتند.
با افول امپراتوری مغول در قرن هجدهم، نفوذ عثمانی دوباره رشد کرد؛ چرا که این امپراتوری تنها امپراتوری بزرگ مسلمان بود که از استعماری شدن فرار کرده بود و همچنان ادعای خلافت را حفظ میکرد. دولتهای کوچکتر مسلمان پس از مغول در هند، مانند مایسور، بهدنبال حفاظت و مشروعیت از این امپراتوری میگشتند. امپراتوری عثمانی در دورهٔ راج بریتانیا، همچنان جاذبهٔ نمادین قوی برای مسلمانان هند داشت، چرا که آنها امپراتوری خود را برای دفاع ندارند. بنابراین، جنبش خلافت (۱۹۱۹‑۱۹۲۲) را بهکار گرفتند تا بهصورت فعال از سلطان عثمانی حمایت کرده و نسبت به برنامههای بریتانیا برای تقسیم امپراتوری عثمانی یا برکناری خلافت اعتراض کنند.
پس از آنکه ترکها تحت رهبری مصطفی کمال آتاتورک، خلافت را لغو کردند، ایالت هیدرآباد در هند — مهمترین ایالت مسلمان در هند — طرحی برای احیای خلافت در این سرزمین بهوجود آورد. پسران نظامدار هیدرآباد، فرزندان دودمان آسف جاه، با پرنسسهای امپراتوری عثمانی ازدواج کردند. بهگفتهٔ مورخ سام دالریمپل، در سال ۱۹۳۱، نظامدار هیدرآباد «سندی از آخرین خلافت بهدست آورد که نوههای مشترکشان را بهعنوان خلافتداران آیندهٔ اسلام نامزد کرد». اما پس از الحاق هیدرآباد به هند در سال ۱۹۴۸، این طرح بهواقع نمیآید.
اخیراً، ترکیه دوباره بهدنبال بهدست آوردن جایگاهی در جنوب آسیا است، بهویژه بهعنوان بخشی از سیاست خارجی نو‑عثمانی که بهدنبال گسترش نفوذ ترکی در جهان اسلام، بهویژه در سرزمینهای پیشین عثمانی، میباشد. این سیاست نشانهٔ بارز رئیسجمهور آن، رجب طیب اردوغان است. اردوغان سقوط هر دو امپراتوری عثمانی و مغول را بهعنوان تراژدیهایی میداند که باید جبران شوند؛ این طرز تفکر پیوندهای ایدئولوژیکی میان پاکستان — کشوری که ادعای میراث امپراتوری مغول را دارد — و ترکیه را تقویت کرده است.
تمایل تجدید شدهٔ ترکیه به جنوب آسیا به دو ضرورت برمیگردد. نخست، ارتباطات ترکی با جمعیت بزرگ مسلمانان قاره هندوستان و کشورهای مسلمان آن، شهرت و نقش ترکیه را در جهان اسلام ارتقا میبخشد. برای مثال، فرهنگ ترکی بهتدریج در پاکستان محبوبتر شده و بسیاری از پاکستانیها ترکیه را بهعنوان الگویی برای تقلید میدانند.
دوم، این موارد به منافع ژئوپولیتیک ترکیه خدمت میکند؛ توسعهٔ روابط امنیتی و دیپلماتیک با کشورهای مسلمان قاره هندوستان، بهویژه پاکستان، به ترکیه امکان میدهد تا توانمندیهای نظامی خود را نشان دهد، در مقابل نفوذ جهان عرب در منطقه رقابت کند، قدرت خود را در سراسر آسیای مرکزی و جنوب آسیا به نمایش بگذارد و رقیب دیرینهاش ایران را مهار کند. این روابط با پاکستان بیشتر بهدلیل آرمانهای ژئوپولیتیکی منطقهای ترکیه است تا خصومت خاصی نسبت به هند. اما از منظر پاکستان، ترکیه میتواند شریک قابلاعتمادتری در رقابتشان با هند باشد؛ چرا که گزینههای دیگر در جهان مسلمان، مانند عربستان سعودی و ایران، بهدنبال برقراری روابط گرم با هند به دلایل اقتصادی و ژئوپولیتیکی خود هستند. از سوی دیگر، تجارت بین هند و ترکیه چندان پویا نیست و نقاط تنش فراوانی بین این دو کشور بوجود آمده است؛ از حمایت ترکیه از پاکستان در مسألهٔ کشمیر تا روابط گرمتر هند با یونان و ارمنستان.
اگرچه ترکیه و جنوب آسیا بهنظر میرسند که از یکدیگر دورند، ترکیه دارای تاریخچهٔ طولانی از مشارکت در قاره هندوستان است که عمدتاً بهدلیل مذهب و ژئوپولیتیک میباشد. علاقه ترکی به جنوب آسیا بهصورت مکرر دوباره ظاهر شده است. در قرن شانزدهم، امپراتوری عثمانی با قدرتهای منطقهای متحد شد تا با پرتغالیها و صفویان مبارزه کند و بهتاسیس امپراتوری مغول کمک کرد. در قرن هجدهم، دولهای قاره هندوستان به دنبال حمایت عثمانی در برابر استعمار اروپایی بودند. در قرن بیستم، مسلمانان هند برای دفاع از خلافت عثمانی سازماندهی کردند. بهنظر میرسد این الگو در سرتاسر قرن بیست و یکم نیز ادامه یابد، چرا که ترکیه و سایر کشورها در پی موقعیتگیری برای بهرهبرداری بهینه از شرایط ژئوپولیتیکی پیچیده و درهمتنیدۀ خاورمیانه، جنوب آسیا و آسیای مرکزی هستند.