امانوئل مکرون امیدوار است بتواند خود را در ۱۰۰ دوباره اختراع کند روزها
به گزارش اخبار تازه و به نقل از Economist:
داورینگ اولین پیشنهاد جسورانه او برای ریاست جمهوری فرانسه، در سال ۲۰۱۷، امانوئل ماکرون حامیان خود را در گردهمایی های مبارزات انتخاباتی مورد سرزنش قرار داد که وقتی او رقبای خود را بررسی می کرد، به تمسخر می پرداختند. «به آنها سوت نزنید. بیایید آنها را شکست دهیم!» این مدعی ۳۹ ساله با اقتباس از شعاری که از کاهن اعظم مثبت اندیشی سیاسی، باراک اوباما، آمریکا گرفته شده بود، با لبخند جمعیت را تشویق کرد. آقای مکرون در آن زمان به شدت استدلال کرد که سیاست فرانسه به خیرخواهی و تلاش جمعی نیاز دارد و نه تقسیم بازدارنده. زمان آن رسیده بود که کشوری عصبانی و سرکش را به مکانی با ثبات تر و توافقی تر منتقل کنیم.
شش سال بعداً به نظر می رسد فرانسه در بن بست گیر کرده است. فرانسویها بار دیگر از خشم انقلابی برانگیخته شدهاند و به نظر میرسد متقاعد شدهاند که کشور توسط یک مستبد ضد دمکراتیک اداره میشود که میخواهد بستر همه چیزهایی را که فرانسویها دوست دارند از بین ببرد. اپوزیسیون به شکلی از misérabilisme انحطاطگرا معامله می کند. تمثالهای وحشتناک سر رئیسجمهور در طناب، یا سوزاندن سطلهای زباله در خیابانهای سنگفرش شده پاریس، شورش خشونتآمیز را ستایش میکنند. در اول ماه مه یک پلیس زره پوش با یک کوکتل مولوتف به آتش کشیده شد. این نقطه پایین سیزدهمین اعتصاب یک روزه علیه تصمیم متواضعانه آقای مکرون برای افزایش حداقل سن بازنشستگی از ۶۲ سال به ۶۴ سال بود که اکنون قانون است. اغتشاشگران بمباران بنزینی یک اقلیت کوچک را نشان می دهند. اما ۶۳ درصد فرانسویها میخواهند به مبارزه علیه قانون جدید ادامه دهند و ۷۲ درصد میگویند که از رئیس جمهور ماکرون ناراضی هستند.
آخرین ابزاری که معترضان انتخاب میکنند، بسیار سادهتر است، اما کمتر نمادین نیست: قابلمه. چند سال پیش، ژلههای زرد (جلیقههای زرد) برای نشان دادن خشم کسانی که احساس میکردند رئیسجمهور نامرئی و نادیده گرفته شدهاند، ژاکتهای فلورسنت با دید بالا انتخاب کردند. این بار، معترضان کاسرولاد یا کنسرت هایی با کوبیدن قابلمه و ماهیتابه به راه می اندازند تا نشان دهندۀ نارضایتی او از گوش ندادن اوست. در دهه ۱۸۳۰ در میان جمهوری خواهانی که با سلطنت لوئی فیلیپ مخالفت می کردند، رواج داشت و برای او عاقبت خوبی نداشت. هجوم متالیک امروز ممکن است آقای مکرون را از کاخ خود بیرون نکند. اما پیام قاطعانه است: اگر رئیس جمهور به حرف ما گوش ندهد، ما مطمئن خواهیم شد که نمی توانیم حرف های او را بشنویم. آقای مکرون به خود ۱۰۰ روز فرصت داده است تا یک تور کوچک در فرانسه انجام دهد، تا با مردم صحبت کند و تلاش کند ریاست جمهوری خود را مجدداً تنظیم کند. کاسرولورها در حال خفه کردن صدای او هستند.
یک قدم به عقب برگردید، و چیزی عمیقاً عجیب در مورد جامعه ای وجود دارد که تلاش زیادی برای انجام آن دارد و خودش را به چنین دیوانگی در مورد چیزهای کم دست می دهد. فرانسه دارای یک دولت رفاه قوی و بازتوزیع کننده، سطوح بالای هزینه های اجتماعی، کاهش بیکاری، تعطیلات طولانی، برندهای شرکتی پیشرو در جهان، بازار سهام سالم، بخش فناوری پر رونق، تورم کمتر و رشد اقتصادی قوی تر از آلمان است. هر روز عصر، تصاویری از جنگ واقعی و سختی های شدید در قاره اروپا در اتاق های نشیمن آن پخش می شود. با این حال فرانسه افزایش سن بازنشستگی به ۶۴ سال را به یک روان درام ملی تبدیل کرده است. تحولات آینده هوش مصنوعی یا محاسبات کوانتومی یا سطح نگران کننده سطح آب جنوب اروپا را فراموش کنید. فرانسه برای مبارزه با نبردهای دیروز به سمت سنگرها می رود. و رئیس جمهور منتخب مجدد آن، به شکلی پوچ، به عنوان یک مستبد به تصویر کشیده می شود که پیشتر رفته و آنچه را که در طول مبارزات انتخاباتی خود گفته بود انجام داده است.
دلایل همه اینها عبارتند از متعدد احزاب اپوزیسیون سرسخت در هر دو نقطه افراطی با تفرقه و ترس رشد می کنند. جمهوریخواهان راست میانه ضعیف و متفرقه نمی توانند تصمیم بگیرند که آیا آینده آنها در همکاری با مکرون است یا ایجاد مشکل. قانون اساسی انتظارات بیش از حد از یک رهبر ایجاد می کند. اتحادیه های مبارز اهمیت چندانی به فرهنگ اجماع نمی دهند. از جمله کتابهایی که در جریان اعتراضات اخیر در پاریس برای فروش به نمایش گذاشته شد، «دولت و انقلاب» لنین و «ایدههای کارل مارکس» آلن وودز بود.
رئیسجمهور نیز سهم بزرگی از تقصیر را بر عهده دارد. گناه اصلی او این بود که پس از انتخاب مجددش در آوریل سال گذشته، نتوانست دو ماه بعد به درستی برای انتخابات پارلمانی تبلیغات کند. آقای ماکرون اکثریت خود را از دست داد، اصلاحات بازنشستگی خود را بد مدیریت کرد، حتی رهبران اتحادیه های میانه رو را از خود دور کرد و متوجه شد که مجبور است بدون رای مستقیم قانون را در پارلمان به اجرا بگذارد. طرفدار ایجاد اجماع بین چپ و راست در نهایت با یک بولدوزر در مرکز سیاست فرانسه رانده شد. در ۲۸ آوریل، یک آژانس رتبهبندی فیچ، بدهی فرانسه را به همان سطح بدهی بریتانیا کاهش داد و به آن اشاره کرد: «بن بست سیاسی و جنبشهای اجتماعی (گاهی خشونتآمیز)».
صدای سکوت نیست
این موضوع باعث میشود آقای مکرون که چهار سال دیگر در قدرت است به کجا برسد؟ هدایت و بیرون راندن فرانسوی های خاردار از منطقه آسایش خود یک چالش برای هر رهبر است. برای رئیسجمهور، «۱۰۰ روز» او راهی برای خرید زمان است که به مردم فرصتی میدهد تا بخار را رها کنند و با اتهامات پوپولیستی مبنی بر قطع ارتباط او مقابله کنند. برای کسانی که او را در پیادهرویهایش ملاقات میکنند، این فرصتی است که به او بگویند – و پسر، آیا نزدیک میشود – چقدر عصبانی هستند.
این دوره همچنین به آقای مکرون فرصت می دهد تا چگونگی حکومت متفاوت را بررسی کند. انتخابات پارلمانی جدید احتمالاً او را از اکثریت کمتری میگذارد. نخست وزیر جدید تنها در صورتی معنا پیدا می کند که بتواند دولت را راه اندازی مجدد کند. بدون یک ائتلاف رسمی، مذاکره لایحه به لایحه هر چیزی جز غیرمناقشهبرانگیزترین اصلاحات را دشوار خواهد کرد.
آقای مکرون یک رهبر جدی، باهوش و ایدهمحور است که فکر میکند. جلوتر است و می داند که می خواهد فرانسه را به کجا ببرد. اما او همچنین کسی است که فکر می کند بهتر از دیگران می داند و در پنهان کردن آن مشکل دارد. این امر باعث می شود که ارتباط او با زبان فرانسوی تنش پیدا کند و سبک حکومتی او منزوی و ساینده باشد. از این نظر، کوبیدن در قابلمه استعاره وسیع تری است. زیرا تفاوت زیادی بین صحبت کردن و گوش دادن وجود دارد، نه اینکه باور داشته باشید که طرف مقابل شما چیز مفیدی برای گفتن دارد. اگر قرار باشد از «۱۰۰ روز» یک رئیسجمهور دوباره اختراع شده بیرون بیاید، ممکن است کسی باشد که یاد گرفته است غرایز خود را مهار کند. ■
از شارلمانی، مقاله نویس ما در مورد سیاست اروپا، بیشتر بخوانید:
یک تفرقه بیش از کشاورزی برای آینده اوکراین آینده اروپا بد است (۲۷ آوریل)
سفر Annalena Baerbock به چین استعداد و محدودیت های او را نشان می دهد (۲۰ آوریل)
< چگونه اروپا راه خود را به سمت کیفیت هوای بهتر پراکنده می کند (13 آوریل)