اهداکنندگان در حال بررسی طرح مارشال برای آن هستند اوکراین
به گزارش اخبار تازه و به نقل از Economist:
Tاو میدان در کنار حوض ماهی گریگوری تکاچنکو پر از موشک های ۲۲۰ میلی متری است. کپور او مرده است: سربازان روسی که مزرعه او را در ماه مارس و آوریل اشغال کرده بودند با پرتاب نارنجک به آب برای آنها ماهیگیری کردند. گلوله های روسی دفتر جدید مزرعه و دکه شیردوشی خودکار آن را سوراخ کرد. آقای تکاچنکو ضرر و زیان خود را تقریباً یک میلیون دلار، از جمله ۱۵۸ گاو، تقریباً نیمی از گله او، برآورد می کند. او میگوید: «روسها آنها را کشتند و قطعاتی را خوردند که قصابی آسان بود. “بقیه را رها کردند تا پوسیده شود.”
اما تا اواسط اکتبر مزرعه، در لوکاشیوکا، ۱۲۰ کیلومتری شمال کیف، دوباره شلوغ بود. در یک سوله بزرگ ذخیره سازی بتنی، لیفتراک ها جعبه های سیب زمینی را روی هم چیده بودند در حالی که کارگران بر ماشین هایی نظارت می کردند که از لیزر برای دسته بندی اسپادها بر اساس اندازه استفاده می کنند. بیشتر مزارع آقای تاچنکو عاری از مین بود، محصولات گندم، ذرت و آفتابگردان او برداشت شده بود، آسانسور غلات او تعمیر شده بود و گاوهای باقیمانده او در آغل خود میپریدند.
اوکراین، مانند مزرعه آقای تکاچنکو، در وضعیت سردرگمی غوغایی قرار دارد. اوکراینی ها در تلاش هستند تا آنچه را که روسیه شکسته است، ترمیم کنند و اقتصاد را فعال نگه دارند. کارخانه های فولاد برای ساختن میلگرد، فلز داغ سفید می ریزند. رستوران ها غذا را با صدای آژیرهای حمله هوایی سرو می کنند. با این حال، تخریبی که ولادیمیر پوتین انجام داده است بسیار زیاد است. کل شهرها ویران شده اند. حدود ۸ میلیون نفر، یک پنجم جمعیت، از کشور گریخته اند. دولت اوکراین تخمین میزند که <تولید ناخالص داخلی کوچک در سال 2022، 30 درصد کمتر از سال 2021 خواهد بود. با احتساب خسارتهای وارده قبل از اول ژوئن، بانک جهانی هزینههای بازسازی را 349 میلیارد دلار برآورد کرد. از آن زمان این لایحه افزایش یافته است: در یک ماه گذشته موشکهای روسیه در هم شکستن شبکه برق.
به نظر متحدان اوکراین، بهبودی از همه اینها به کمک هایی قابل مقایسه با طرح مارشال، برنامه عظیم آمریکایی که اقتصاد اروپا را آغاز کرد، نیاز دارد. بهبودی پس از جنگ جهانی دوم در واقع، از جهاتی بازسازی اوکراین سخت تر به نظر می رسد. برخلاف طرح مارشال، که سالها پس از پایان جنگ آغاز شد، کمکها به اوکراین در حالی جریان دارد که گلولهها هنوز در حال پرواز هستند. این امر جذب پول خصوصی را تقریباً غیرممکن میکند، در حال حاضر: سرمایهگذاری خارجی در اوکراین به سختی ۱ درصد از سطح آن در سال ۲۰۲۱ است. با کاهش درآمدهای مالیاتی جنگ و نیمی از بودجه دولت به ارتش، اوکراین به ۳.۵ تا ۵ میلیارد دلار کمک نیاز دارد. ماه فقط برای پوشش کسری بودجه.
مشکل دیگر پیچیدگی است. پول طرح مارشال از آمریکا آمد. در اوکراین، کمکها عمدتاً از آمریکا، اما همچنین از اتحادیه اروپا، کشورهای اروپایی و آسیایی و مجموعهای از نهادهای چندجانبه – بانک جهانی، IMF، و اروپا دریافت شده است. بانک بازسازی و توسعه، بانک سرمایه گذاری اروپا و دیگران. در هشت ماه اول جنگ، تعهدات به صورت پراکنده انجام شد. تنها در حال حاضر، اهداکنندگان اصلی جلسات منظمی را برای هماهنگی برنامهریزی میکنند.
طرفداران کمکهای بازسازی به اوکراین خاطرنشان میکنند که چنین کمکهایی در افغانستان و عراق ویرانشده از جنگ سود چندانی نداشتند. در هائیتی فاجعه زده اهداکنندگان در آن مکان ها نتوانستند به ایجاد ایالت های کاربردی کمک کنند و بسیاری از پول نقد آنها به سرقت رفت. این یک نگرانی بزرگ برای اوکراین است، که مدت هاست یکی از فاسدترین کشورهای اروپایی بوده است.
اما اوکراین مانند افغانستان یا عراق نیست. در آنجا، اهداکنندگان در تلاش بودند تا یک سیستم کاملاً جدید حکومتی را تحمیل کنند که بسیاری از مردم محلی در برابر آن مقاومت کردند. اوکراین بیشتر شبیه اروپای پس از جنگ است، جایی که تزریق بودجه به مردم محلی کمک کرد تا جوامع صنعتی و مرفهی را بازسازی کنند که قبلاً می دانستند چگونه بسازند، زیرا آنها را قبل از اینکه جنگ آنها را ویران کند، ساخته بودند. اوکراین قبل از جنگ یک کشور دموکراتیک و نسبتاً پیشرفته با درآمد متوسط بود و تلاش هایی برای مقابله با اختلاس داشت. به نظر میرسد که اوکراینیها بتوانند آنچه را که قبلاً داشتهاند دوباره خلق کنند و با کمک آنها را بهبود بخشند.
تاریخ درسهای مفیدی ارائه میدهد. مارگارت مک میلان، مورخ در آکسفورد میگوید: اگرچه اکنون از طرح مارشال به عنوان یک موفقیت یاد میشود، اما در آن زمان همه چیز پیچیده بود. او میگوید: «در [طرح مارشال] تنشهای واقعی وجود داشت، مشکلات واقعی، لحظاتی که ممکن بود سقوط کند. در میان دولت آمریکا بر سر چگونگی ساختار برنامه و در کنگره بر سر این که آیا اصلاً بودجه آن را تامین کند، اختلاف نظر شدیدی وجود داشت. دولتها و رایدهندگان اروپایی به شرایط مرتبط با این کمک مشکوک بودند. فقط تهدید کمونیسم همه طرف ها را متقاعد کرد که بر نگرانی های خود غلبه کنند. و اگرچه این طرح در آلمان غربی موفقیت آمیز بود، اما نتایج آن در برخی کشورهای دیگر متوسط بود. برای درک اینکه چرا ارزش تلاش برای کمک به بازسازی اوکراینی ها را دارد، در نظر گرفتن اینکه واقعاً طرح مارشال چقدر دشوار بود کمک می کند.
افسانه های بازسازی
در اواسط سال ۱۹۴۷، دو سال پس از تسلیم نازی ها، اقتصاد اروپا هنوز در حال نابودی بود. آلمان که به مناطق آمریکایی، بریتانیایی، فرانسوی و شوروی تقسیم شده بود، از کمکهای بشردوستانه آمریکا تأمین میشد. در منطقه بریتانیا جیره به ۱۰۵۰ کالری در روز کاهش یافته بود. در منطقه شوروی، کارخانهها برچیده میشدند یا محصولاتشان به عنوان غرامت جنگی به شرق ارسال میشد، در حالی که در فرانسه سهمیهای از کالاهای آلمانی با قیمتهای پایین به فرانسه ارسال میشد. تولید صنعتی به دلیل ترس از احیای قدرت نظامی آلمان محدود شد و تجارت بین مناطق محدود شد. یوزف استالین، رهبر اتحاد جماهیر شوروی، تمام تلاشهای آمریکا و بریتانیا برای آزادسازی تجارت را مسدود کرد، مگر اینکه آنها با ایجاد یک دولت متحد آلمان موافقت کنند – حکومتی که او قصد داشت آن را براندازد و کنترل کند، همانطور که در سراسر اروپای شرقی انجام داد.
بدبختی اقتصادی آلمان در سراسر قاره منعکس شد. در فرانسه، کشاورزان از کاشت مزارع خود امتناع کردند، زیرا با فلج شدن صنعت و محدودیت ارز خارجی، فرانکی که از مشتریان دریافت می کردند نمی توانستند ماشین آلات وارداتی مورد نیاز خود را خریداری کنند. نرخ بیکاری ایتالیا به حدی بالا بود که یکی از اهداف اصلی دولت این کشور تشویق مهاجرت بود. بریتانیا که به دلیل بدهیهای ناشی از برنامه Lend-Lease در زمان جنگ تحت فشار قرار گرفته بود، در آستانه یک بحران ارزی قرار داشت.
واکنش آمریکا با تقسیمبندی مواجه شد. یک طرح زمان جنگ برای آلمان پس از جنگ، که توسط هنری مورگنتاو، وزیر خزانه داری در زمان فرانکلین روزولت طراحی شده بود، به شکلی پوچ، صنعتی کردن کشور را هدف گرفته بود. پس از مرگ روزولت در سال ۱۹۴۵، هری ترومن، جانشین او، مورگنتاو را بیرون کرد و به جرج مارشال، ژنرال سابق روی آورد. مارشال می خواست تجارت آلمان را متحد و آزاد کند، اما در مورد پیامدهای آن تردید داشت. استالین این حرکت را رد کرد و ادغام سه منطقه غربی می تواند او را به جنگ برانگیزد.
برنامه مارشال برای برنامه بازیابی اروپا، تزریق عظیم کمک های آمریکا را پیش بینی می کرد. (مجموع نهایی معادل ۵ درصد از GDP آمریکا در سال ۱۹۴۸ خواهد بود.) دلار آمریکا کمبود اروپا را حل می کند. ارز خارجی، به صنایع خود اجازه می دهد تا راه خود را به سمت رفاه تجارت کنند. آنها همچنین جایزه ای برای ترغیب دولت های اروپایی برای کاهش محدودیت هایی هستند که اقتصاد آنها را فلج می کند – راهی برای آمریکا تا “سرها را به هم بزند و توافقی را تحمیل کند” همانطور که این روزنامه از آن حمایت می کرد. در آن زمان.
اما آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی هنوز دشمنان رسمی خود نبودند. بسیاری از اروپایی ها، به ویژه ۱۵ درصد یا بیشتر که از احزاب کمونیست در فرانسه و ایتالیا حمایت می کردند، این را یک طرح تحریک آمیز آمریکا برای ایجاد یک اتحاد ضد شوروی می دانستند. شوروی ارتش بزرگی داشت و شاید تصمیم می گرفت تمام آلمان را تصرف کند.
در عوض، مارشال از شوروی دعوت کرد که به آن بپیوندند. آنها بدون شک سعی در خرابکاری در این برنامه داشتند، اما امید این بود که شرایطی که برای کمک های بلاعوض در نظر گرفته شده بود (تجارت آزاد که تمام اروپا را ادغام می کند، به جای تجارت مبتنی بر سهمیه به سمت مسکو) آنها را مجبور به رد این طرح کند. این قمار نتیجه داد: استالین همین کار را کرد و به ماهوارههای جدیدش در اروپای شرقی نیز گفت که بیرون بمانند. به احزاب کمونیست در غرب اروپا دستور داده شد که پیشنهاد کمک را به عنوان امپریالیسم سرمایه داری در لباس مبدل محکوم کنند – و توسط دولت های مشتاق پول آمریکا کنار گذاشته شدند.
این طرح در آمریکا نیز دشمنانی داشت. . در سمت چپ، هنری والاس، که به عنوان یک فرد مترقی برای ریاست جمهوری نامزد شد، به استالین اجازه داد تا یادداشت هایی را در یک سخنرانی مبارزاتی که این طرح را محکوم می کرد، ارائه دهد. در سمت راست، جمهوری خواهان انزواطلب از توزیع کمک های بیشتر غر می زدند. (یکی از اعضای کنگره استدلال کرد که اروپاییها «آنطور که باید سخت یا با قدرت کار نمیکنند»؛ یک سناتور این طرح را بهعنوان «تامین مالی سوسیالیسم در سراسر اروپا» محکوم کرد.) اما مارشال و متحدانش آن را به عنوان راهی برای فروختند. اروپا را از کمکهایی که آمریکا قبلاً ارائه میکرد – ۱۳ میلیارد دلار از زمان پایان جنگ دور کنید.
همانطور که کمکها در سال ۱۹۴۸ به جریان افتاد، رشد اروپا افزایش یافت. تولید صنعتی در کشورهای طرح مارشال بین سالهای ۱۹۴۷ و ۱۹۵۲ بیش از ۶۰ درصد افزایش یافت. در آلمان غربی بیش از سه برابر شد و رشد سالانه GDP در برخی سالها دو رقمی شد. بری آیچنگرین از دانشگاه کالیفرنیا در برکلی تخمین زد که در سال های ۱۹۴۸-۱۹۴۹ طرح مارشال بین دو تا هفت درصد رشد در کشورهای مختلف کمک کرد. . در آلمان غربی، نهادهای آمریکایی که این طرح را مدیریت میکردند، قدرت فوقالعادهای داشتند و تضمین میکردند که وجوه برای سرمایهگذاریهای واقعی خرج میشود. با این حال، در فرانسه، بسیاری از کمک ها برای حمایت از شرکت های قهرمان ملی استفاده شد. در ایتالیا اغلب برای واردات کالاها به جای ماشین آلات صنعتی استفاده می شد. در بریتانیا، جایی که این طرح کمترین رشد را افزایش داد، برای پرداخت بدهی های جنگ استفاده شد. آلبرشت ریچل از دانشکده اقتصاد لندن میگوید: در بریتانیا و فرانسه، «در میان مورخان اتفاق نظر وجود دارد که موفقیت چندانی نداشت. دستگیری زیادی صورت گرفت.
«تسخیر» اصطلاحی است که اغلب وقتی مسئولان امداد نگران هستند شنیده می شود. وقتی پول یا برنامه ها تحت کنترل دروازه بانانی قرار می گیرد که به جای منافع عمومی، منافع خود را دنبال می کنند، این اتفاق می افتد. گاهی اوقات این به معنای مردان با تفنگ است، مانند جنگ سالارانی که ملت سازی در افغانستان را به یک فاجعه مملو از فساد تبدیل کردند. در موارد دیگر، مانند برنامه کمک رسانی سازمان ملل در هائیتی پس از زلزله آن در سال ۲۰۱۰، آنها ممکن است همان پیمانکاران یا مشاورانی باشند که برای انجام بازسازی استخدام شده اند و برای کارهای بی فایده هزینه های زیادی دریافت می کنند. .
دو داستان در مورد فساد اوکراین وجود دارد. یکی دلگیر و دیگری امیدوار. آروپ بانرجی از بانک جهانی می گوید: «اوکراین آنقدر فساد کوچک ندارد. “بزرگترین چالش های فساد در اوکراین تسخیر دولت است: نفوذ در سطح بالا بر سیاست ها و هدایت منابع به سمت احزاب ترجیحی.” یک مورد معمولی در اواسط اکتبر ظاهر شد: یک سازنده املاک ظاهراً پیشنهاد داده بود که به شهردار دنیپرو ۲۲ میلیون دلار برای حق تعیین اینکه کدام شرکت ها خط مترو جدیدی را در شهرش بسازند، بپردازد. (توسعهدهنده این اتهامات را رد میکند.) اما اوکراین همچنین بستر مناسبی برای جنبشهای سیاسی برای مبارزه با فساد بوده است. از زمان انقلاب میدان در سال ۲۰۱۴، اصلاحطلبان مبارزه با فساد عملکرد چشمگیری داشتهاند. پیشرفت، هرچند با شکستهای فراوان.
پول بیشتر، مشکلات بیشتر؟
تا زمانی که جنگ ادامه دارد، اختلاس دغدغه اصلی نیست. بسیاری از پولی که به اوکراین سرازیر می شود اکنون صرف اولویت های فوری مانند پرداخت حقوق و مزایای اجتماعی می شود. آقای بانرجی میگوید که تأیید آنها آسان است، زیرا میتوان آنها را در افراد ردیابی کرد. کمک های دیگر صرف تعمیر شبکه برق و سایر زیرساخت ها می شود. تقاضا به قدری شدید است که افراد کمی فکر می کنند در حال انجام است.
دولت اوکراین انتظار دارد این مرحله از کمک های خارجی تا زمانی که جنگ ادامه دارد ادامه یابد. حتی در اینجا، مبالغ درگیر قابل توجه است (نمودار را ببینید). در اولین کنفرانس بینالمللی کمککنندگان، در لوگانو در ماه ژوئیه، اوکراین یک طرح ملی عظیم را با صدها پروژه ارائه کرد که در یک مشاوره یک ماهه بین دولت، گروههای تجاری و جامعه مدنی پیشنهاد شده بود. در نشست دوم در برلین در ۲۵ اکتبر، جاه طلبی ها هوشیارتر بودند. اولکسی چرنیشوف، وزیر توسعه وقت (او از آن زمان به عنوان رئیس شرکت نفت گاز، شرکت دولتی گاز منصوب شد)، سه مرحله کمک را تشریح کرد. مرحله اولیه زمان جنگ ممکن است از ۱۸ تا ۳۶ ماه طول بکشد. به گفته اولکساندر هریبان، معاون وزیر اقتصاد، حدود ۳۸ میلیارد دلار برای پوشش کسری بودجه در سال ۲۰۲۳ مورد نیاز است.
مرحله دوم، که در دو سال اول پس از پایان جنگ گسترش یافته است، حتی به پول نقد بیشتری نیاز دارد – شاید ۱۰۵ میلیارد دلار برای کارهایی مانند بازسازی مسکن و حمل و نقل. تنها چند سال پس از پایان نبرد، مرحله مشابه طرح مارشال آغاز میشود، با کمکهای بزرگ، اما غیرقابل حدسزنی دیگری که به پروژههای دگرگونکننده برای «بازسازی بهتر» اختصاص مییابد. این ممکن است شامل ایجاد یک سیستم انرژی سبزتر و کمک به کسبوکارها برای رعایت مقررات زیستمحیطی و ایمنی اروپا، برای کمک به اوکراین با جاهطلبیاش برای پیوستن به EU باشد.
این مرحله اخیر است که بیشتر مدافعان مبارزه با فساد را نگران می کند. ایوان لاختیونوف از سازمان شفافیت بین الملل، یک سازمان small> ضد فساد، می گوید که موجی از پول بازسازی پس از جنگ، فساد را بدتر می کند. والری پکار از نوا کراینا، یک ائتلاف جامعه مدنی، میگوید: جنگ حس وطنپرستی فوقالعادهای ایجاد کرده است، اما «همه میترسند که پس از جنگ، همه چیز مانند قبل شود». او و آندری دلیگاچ، یک کارآفرین، از مشارکت بیشتر گروه های جامعه مدنی و سازمان های تجاری در برنامه ریزی برای بهبود اقتصادی حمایت می کنند. رایزنی ملی قبل از کنفرانس لوگانو شامل مشارکت گسترده بود، اما از آن زمان برخی از گروه های جامعه مدنی می گویند دسترسی آنها به دولت کاهش یافته است.
مشکلات فساد گذشته دولت اوکراین به معنای برخی از فعالان است. فکر می کنم راه حل بهتر این است که به هیچ وجه از انتقال پول کمک از طریق دولت جلوگیری شود. مرکز اقدام ضد فساد (Antac)، معروفترین NGO ضد فساد اوکراین، استدلال میکند که بودجه باید مستقیماً از اهداکنندگان به پیمانکاران برسد. اولنا هالوشکا، یکی از اعضای هیئت مدیره Antac می گوید: «نکته حذف وسوسه است. اما آقای بانرجی، در بانک جهانی، اشاره میکند که وقتی کمککنندگان محتاط به جای دولت، کمکهای خود را به NGOها هدایت میکنند، در نهایت میتوانند دولت را تضعیف کنند.
بیشتر مناطق قراردادی دولتی از پروزورو برداشته شد. زمانی که جنگ شروع شد، زیرا دولت نگران بود که روسیه از آن برای به دست آوردن اطلاعات استفاده کند. نادیا بیگون، معاون وزیر اقتصاد که مسئول تدارکات است، می گوید، اما اکثر قراردادها به تدریج آنلاین می شوند.
دولت در حال کار با گروهی از جامعه مدنی و انجمنهای تجاری معروف به ائتلاف RISE برای تطبیق پروزورو برای کمککنندگان بینالمللی، مانند بانک جهانی. ویکتور نستولیا، که به ساخت پروزورو و اکنون کمک کرد، میگوید: «اوکراین افغانستان نیست، یک کشور شکست خورده نیست». با ائتلاف RISE کار می کند. کشور توسط یک روحیه همبستگی میهنی تسخیر شده است. اهداکنندگان خارجی ضمن تشخیص خطر بازسازی، نوید آن را نیز می بینند. در سپتامبر USAID، یک آژانس کمک رسانی آمریکایی، راهنمای استفاده از کمک برای مبارزه با فساد را منتشر کرد که اوکراین را به عنوان مطالعه موردی آن معرفی کرد.
طرح مارشال حداقل به عنوان نمونه ای متقابل برای تاریخ معاصر عمل می کند و ثابت می کند که پروژه های کمک های عظیم، اگر به خوبی اجرا شوند، واقعاً می توانند به بازسازی و تقویت کشورها کمک کنند. همچنین یادآور می شود که چنین برنامه هایی همیشه دارای منافع سیاسی هستند. در سال ۱۹۴۷، آمریکا در تلاش بود تا اروپاییان را در مبارزه با کمونیسم به دست آورد. خانم مک میلان مشاهده میکند که با جنگ در اوکراین، کشورهای غربی دریافتهاند که کشورهای غیرمتعهد در جنوب جهانی دیدگاههای آنها را ندارند یا به نیات آنها اعتماد ندارند. کمک به بهبود اوکراین راهی برای نشان دادن این است که سخاوت غرب صادقانه است و امنیت و رفاه هنوز هم برای اروپا و اوکراین دست به دست هم می دهند. ■
لطفاً از مرکز اوکراین برای خواندن بهترین پوشش ما از جنگ