“خانه من”: برق کار موزامبیکی که دو بار به زیمبابوه نقل مکان کرد

0

این مقاله بخشی از سریال در مورد مهاجرت به داخل آفریقا.

حراره، زیمبابوه – در یک روز سوزان در آوریل ۱۹۸۵، یک کامیون مواد غذایی به سختی در مقابل سوپرمارکت در شهر بندری موزامبیک توقف کرده بود که صدها نفر از مردم گرسنه در صف زیگزاگی در بیرون ایستادند. فروشگاه.

زمان جنگ در جزیره بود و کامیون یکی از معدود مواد غذایی بود که طی چند روز به شهر ساحلی رسیده بود. بنابراین لوسیانو چاتایکا، یک برقکار در بیرا، می‌دانست که باید آن روز غذا می‌خورد یا گرسنگی می‌کشید.

وقتی درهای مغازه باز شد، انبوهی از مردم به سمت ورودی حرکت کردند تا از انبار محدود مواد غذایی استفاده کنند. و در شکستگی، چند نفر افتادند.

چاتایکا که اکنون ۶۱ سال دارد به الجزیره گفت: «ما به حرکت ادامه دادیم. “من خوش شانس بودم که در آن هرج و مرج مقداری غذا به دست آوردم.”

هنگامی که او فروشگاه را ترک می‌کرد، چندین نفر از شدت درد روی زمین دراز کشیدند و برخی نیز در اثر ازدحام جمعیت بی‌حرکت بودند. آمبولانسی از دور ناله می کرد و آماده انتقال مجروحان به بیمارستان بود.

چنین صحنه‌هایی عادی شده بود: چند هفته قبل، در فرودگاه بیرا که چاتایکا در آن کار می‌کرد، از سوی مخالفان مسلح – تحت حمایت رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی – که با ارتش موزامبیک می‌جنگیدند، تیراندازی مسلسل‌های زیادی شنیده شد.

اما این نقطه عطف چاتایکا بود. او به الجزیره گفت: «آن موقع تصمیم گرفتم که نمی‌خواهم در چنین کشوری ترک کنم.

استقلال و پناهگاه

در سال ۱۹۷۵، ایالت موزامبیک در جنوب آفریقا پس از بیش از سه قرن از حکومت استعماری پرتغال مستقل شد. اما دولت سامورا ماشل، اولین رهبر سیاه پوست کشور، برای اداره اقتصاد با مشکل مواجه شده بود.

رئیس جمهور ماشل، یک کمونیست، دارایی های دولتی را ملی کرد. اما این سیاست آنطور که در نظر گرفته شده بود، توسعه دولتی و توزیع مجدد ثروت را ترویج نکرد. اقتصاد این کشور سقوط کرد و تورم قدرت خرید پول آن را کاهش داد.

چاتایکا، که در آن زمان ۲۳ سال داشت، ذلت فقر را تحمل کرده بود.

او گفت: «من شلواری از گونی پوشیدم. “ما فقط یک گونی را شستیم و شلوار دوختیم تا خودمان را بپوشانیم.”

در حالی که جنگ هنوز ادامه دارد، چاتایکا، مانند هزاران نفر از هموطنان خود، به زیمبابوه نزدیک پناه برد.

زیمبابوه درست پس از استقلال خود از بریتانیا در سال ۱۹۸۰، یکی از قوی‌ترین اقتصادها را در آفریقا داشت که توسط بخش‌های تولیدی و کشاورزی قوی لنگر انداخته بود.

به گفته Camilious Machingura، رئیس انجمن توسعه جامعه زیمبابوه (ZCDA)، که یک سازمان غیرانتفاعی درگیر در کار ضد قاچاق انسان در جنوب آفریقا است، این امر در آن روزها برای مهاجران موزامبیکی جذاب بود.

او به الجزیره گفت: «اقتصاد زیمبابوه بسیار باثبات بود و بر خلاف وضعیت موزامبیک، مشاغل موجود بود. ثبات یک اقتصاد عامل کلیدی است که مردم هنگام انتخاب مقصد مهاجرت از آن استفاده می کنند. مردم خواهان اطمینان هستند و همیشه به دنبال بهبود درآمد خانوار خود هستند و تمایل دارند به کشورها یا مناطقی مهاجرت کنند که این امر را برای آنها فراهم می کند.”

حتی پس از آن که اقتصاد زیمبابوه در دهه ۹۰ به دلیل عوامل متوالی از جمله خشکسالی شروع به نزول کرد – و حتی پس از تشدید سیاست‌های کلان اقتصادی جدید توسط یک برنامه بحث‌برانگیز اصلاحات ارضی در سال ۲۰۰۰ – برخی از مهاجران همچنان در این کشور باقی ماندند.

>

در واقع، داده‌های سرشماری سال ۲۰۱۲ تعداد افراد موزامبیک ساکن زیمبابوه را ۱۷۰۰۰ نفر نشان می‌دهد.

و بر اساس گزارش کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد (UNHCR)، زیمبابوه در سال ۲۰۲۱ همچنان محل زندگی حدود ۸۰۰۰ پناهجو و پناهجوی موزامبیکی بود که به دلیل بی ثباتی سیاسی یا دلایل دیگر از کشور فرار کردند.

یک هفته پس از ازدحام کامیون مواد غذایی، چاتایکا به دنبال برادرش نوتیس که در دهه ۵۰ به آنجا مهاجرت کرده بود به زیمبابوه رفت. این دو مرد هرگز ملاقات نکرده بودند. Notice بیش از یک دهه قبل از تولد چاتایکا در سال ۱۹۶۲ مهاجرت کرد.

چاتایکا گفت: «او تنها امید من بود،» که تنها شاهد وجود برادرش چند نامه ژولیده بود که Notice با آدرسی در زیمبابوه نوشته بود.

چاتایکا و دو دوست دیگر با اتوبوس بیرا را ترک کردند و به Chimoio، پنجمین شهر بزرگ موزامبیک رفتند. این شهر در استان مانیکا بود، که با موتاره، شهری شرقی در استان مانیکالند زیمبابوه هم مرز است.

Chataika گفت: «در Manica، ما از طریق یک خط راه آهن به زیمبابوه رفتیم و به Mutare رسیدیم و یک رادیو و مقداری پارچه جاوا که داشتیم فروختیم. “پولی که ما جمع آوری کردیم برای حمل و نقل کافی بود.”

سپس این سه نفر سوار قطاری به سمت حراره، پایتخت زیمبابوه شدند و با اتوبوس به موفاکوسه، حومه‌ای پر تراکم در جنوب پایتخت هراره رفتند، جایی که چاتایکا سرانجام با برادر گمشده‌اش ملاقات کرد.

واقعیت های جدید

در موفاکوزه، چاتایکا با خانواده برادرش که همه پرتغالی صحبت می‌کردند، به خوبی کنار آمد. اما وقتی بیرون آمد، واقعیت غریبه بودن به او ضربه زد.

او به الجزیره گفت: «احساس می‌کردم گمشده و بی‌موقع بودم. “زبان بزرگترین چالش برای من بود. من نه می توانستم یک کلمه به زبان شونا صحبت کنم و نه انگلیسی – و هیچ کس پرتغالی بلد نبود.”

این بزرگترین مانع برای استقرار در زیمبابوه بود. زمانی که او در سال ۱۹۸۶ در یک آزمون فنی قانونی شرکت کرد، به زبان انگلیسی بود. او گفت که اگرچه در بخش‌های فنی امتیاز بالایی کسب کرده بود و به درجه اول رسیده بود، اما به دلیل عملکرد بد زبانی اش به کلاس سوم تنزل یافت.

او گفت: «آنها تصور کردند که من با دیگران در بخش برق [در حال حاضر اداره تامین برق زیمبابوه، ZESA] از نزدیک کار خواهم کرد و من فقط نمی‌توانم با دیگران ارتباط برقرار کنم.

بنابراین Chataika با وجود چهار سال تجربه قبلی در Hidroelectrica de Carbora Bassa، شرکت برق موزامبیک، به یک کارگر عمومی در ZESA رضایت داد.

اما او مصمم بود علیرغم احتمالات موفق شود.

او در یک کلاس انگلیسی ثبت نام کرد تا در جامعه جدید خود ادغام شود، جایی که مردم لهجه موزامبیکی متمایز او را مسخره می کردند.

هر سال که می گذشت، شونای او پیشرفت می کرد، اما انگلیسی سخت بود.

او گفت: “من فهمیدم که Shona برای یادگیری آسان است زیرا تفاوت زیادی با نحوه نوشتن پرتغالی ما ندارد.” «برای من خیلی سخت بود. بعد از این همه سال، انگلیسی من بهتر شده است. اگر می توانستم انگلیسی صحبت کنم، در ZESA درآمد بیشتری کسب می کردم.»

حضور برادرش به او کمک کرد تا از بسیاری از مشکلات دیگر زندگی به عنوان یک مهاجر خلاص شود. در اواسط دهه ۸۰، مقامات زیمبابوه شروع به دستگیری مهاجرانی کردند که به صورت مخفیانه وارد این کشور شده بودند و آنها را به موزامبیک اخراج کردند.

چاتایکا گفت: “هموطنان مهاجر شرایط سختی داشتند و من در امان بودم، زیرا یک برادر در کشور داشتم و این از من در برابر تمایلات بیگانه هراسی در کشور محافظت می کرد.”

با گذشت سالها، شونای او بهبود یافت و به تدریج در جامعه ادغام شد. اما یک دهه دوری از موزامبیک، او را تحت تاثیر قرار داد. در بازگشت به خانه، جنگ داخلی تحت رهبری خواکیم کیسانو، جانشین ماشل، که در نهایت کشور را به سمت دموکراسی هدایت کرد، پایان یافته بود.

صلح و ثبات اقتصادی نسبی برای چاتایکا جذاب بود، بنابراین با احساس نوستالژیک و خوش‌بینی، کار خود را رها کرد و در اوایل دهه ۹۰ به بیرا بازگشت.

اما لذت بازگشت به خانه به زودی از بین رفت. موزامبیک دیگر گرفتار خشونت نبود، اما اقتصاد آن چندان بهبود نیافته بود. پیدا کردن شغل سخت بود.

چاتایکا گفت: «فکر می‌کردم آنجا کار کنم، اما آنها استخدام نمی‌کردند. “من دیگر نمی خواستم آنجا باشم.”

او که در کشورش احساس بیگانگی می کرد، در سال ۱۹۹۶ راه بازگشت به زیمبابوه را پیدا کرد.

اقامت در زیمبابوه

پس از بازگشت، چاتایکا تصمیم گرفت که دوباره به استخدام رسمی نپیوندد و به جای آن تصمیم گرفت به عنوان یک پیمانکار مستقل برق در خانه‌های تازه‌ساخته کار کند.

سفر کارآفرینی او آسان نبود.

“من [در ابتدا] مشتری نداشتم…. کار بسیار سختی بود.» او به الجزیره گفت. “من کم کم به کارم ادامه دادم و مردم از کاری که انجام می دادم راضی بودند.”

در آن زمان، او به مشتریانی که در موفاکوسه و اطراف آن زندگی می کردند دوچرخه سواری می کرد. در نهایت، به لطف توصیه های دهان به دهان، مشتریان او افزایش یافت.

اما زمانی که تورم شدید در کشور در اواسط دهه ۲۰۰۰ رخ داد، تجارت سقوط کرد. مردم قبل از سحر در بانک‌ها صف می‌کشیدند تا معادل ۱ دلار برداشت کنند و بسته‌هایی اسکناس برای خرید قرص‌های نان حمل می‌کردند.

این تا سال ۲۰۰۹ ادامه داشت، زمانی که پس از استفاده مقامات از دلار ایالات متحده و سایر ارزهای قوی تر برای پرداخت، تورم فوق العاده پایان یافت.

امروز، کسب و کار Chataika بهبود یافته است. من اکنون کارهای بزرگ زیادی دارم. این بیشتر به دلیل انعطاف پذیری و سال ها تجربه ای است که در آن قرار داده ام.

یک بار، یک جراح قلب مستقر در هراره که اصالتاً اهل سودان جنوبی بود با او قرارداد بست تا در سرمایه گذاری املاک او در آنجا از جمله هتل ها کمک کند. اما او فقط برای مدت کوتاهی آنجا ماند.

به گذشته، او از ترک موزامبیک – یا ماندن در زیمبابوه پشیمان نیست.

چاتایکا گفت: «از بسیاری جهات تجربه خوبی بوده است. و اکنون من هرگز زیمبابوه را ترک نمی کنم. دوستانم در ZESA گفتند، “بیایید برای کار به آفریقای جنوبی برویم زیرا اقتصاد آنجا بهتر است.” [اما] من این ایده را دوست نداشتم.”

“من احساس می کنم زیمبابوه خانه من است.”

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.