رویکرد سه جانبه صندوق بین المللی پول برای تسریع رشد جهانی
از سال ۲۰۰۸، زمانی که بحران مالی در بازارهای جهانی فرود آمد، صندوق بینالمللی پول، در میان سایر نهادهای جهانی، تلاش کرد تا به دولتها کمک کند تا از یک نتیجه فاجعهبارتر جلوگیری کنند – و همانطور که صندوق بینالمللی پول دیوید لیپتون برای جلوگیری از یک رکود بزرگ دیگر که بسیار ترسیده است، می گوید که نفر دوم است.
در حالی که اقتصاد جهانی هنوز در حال فروپاشی است – واقعیتی که در رشد آهسته جهانی به ویژه در جهان ثروتمند، کاهش رشد چین و کاهش قیمت کالاهایی مانند نفت منعکس شده است – صندوق بین المللی پول با هماهنگی بیشتر بین اقتصادهای بزرگ می گوید، چالش ها وجود دارد. زیر صحنه اقتصاد جهانی قابل حل تر به نظر می رسد.
در حاشیه نشست مشترک سالانه صندوق بین المللی پول و بانک جهانی که این ماه در واشنگتن دی سی برگزار شد، لیپتون با فایننشال تریبون برای گفتگوی اختصاصی به گفتگو نشست. آنچه در ادامه می آید قسمت اول این مصاحبه است. قسمت دوم و پایانی مربوط به اقتصاد ایران در روزهای آینده منتشر خواهد شد.
فایننشال تریبون: میلتون فریدمن همیشه می گفت که اگر فدرال رزرو سیاست های پولی انبساطی بیشتری را در طول دهه ۱۹۳۰ اعمال می کرد، رکود بزرگ اتفاق نمی افتاد. این درسی از میراث او بود و فکر میکنم در سال ۲۰۰۸ همه بانکهای مرکزی بهویژه فدرال رزرو این دیدگاه را پذیرفتند و سیاستهای پولی انبساطی را حتی با ابزارهای غیرمتعارف اجرا کردند. اما هشت سال بعد به نظر می رسد که کار نکرد.
لیپتون: من فکر میکنم دنیای علمی تصمیم گرفته است که رکود بزرگ ناشی از دو نوع اشتباه اقتصادی کلان است. یکی از آنها سیاستهای پولی مردد بود تا سیاستهای پولی غیرعادی، و شما آن را شناسایی کردید. حفظ استاندارد طلا در آن زمان و تحت شرایط نامناسب بود. من فکر می کنم درست است که در بحران ۲۰۰۸، این درس ها آموخته شد و ما شاهد سیاست های پولی بسیار تهاجمی و استفاده از نرخ های ارز انعطاف پذیر به طور گسترده در جهان بودیم. وقتی می گوییم سیاست پولی موفقیت آمیز بود، منظورمان این است که جهان از یک رکود بزرگ دیگر جلوگیری کرد.
درس کینز این است که در حالی که سیاست پولی میتواند نقش داشته باشد، محدودیتهایی در مورد اینکه چقدر سیاست پولی میتواند برای بازگرداندن رشد انجام دهد وجود دارد. بنابراین پیام اصلی که ما در صندوق بینالمللی پول در این نشستها ارائه کردهایم این است که برای بازگرداندن رشد، که چالشی بسیار متفاوت با اجتناب از افسردگی است، نیاز به چیزی است که ما آن را «رویکرد سهجانبه» مینامیم. باید به استفاده از سیاست پولی ادامه داد، که ضروری بوده است، اما آن را با رویکردهای حمایتی سیاست مالی و ساختاری تقویت کرد. این درس ما بوده است. جهان در افسردگی نیست، در حال رشد است و باید با سرعت بیشتری در حال رشد باشد. برای انجام آن، این رویکرد سه جانبه مورد نیاز است.
اما چرا صندوق بین المللی پول در سال ۲۰۰۸ بر سیاست مالی تاکید نکرد؟
این کار انجام شد. در واقع، در سال ۲۰۰۸، مدیر عامل قبلی، یک ابتکار بینالمللی را راهاندازی کرد که خواستار یک محرک مالی ۲ درصدی از تولید ناخالص داخلی بود، کاری که اکثر کشورهای گروه ۲۰ انجام دادند و من فکر میکنم که کمک کرد. ممکن است به اندازه کافی بزرگ نبوده باشد و ممکن است به اندازه کافی طولانی نشده باشد.
اولین اجلاس بزرگ G20 که برای اقدام فراخوانده شد در آوریل ۲۰۰۹ بود. G20 همچنین موافقت کرد که بودجه بیشتری برای صندوق بین المللی پول فراهم کند و در آن مرحله بحران تغییر کرد. در سال ۲۰۱۰، در اجلاس تورنتو، گروه ۲۰ به دلیل نگرانی از افزایش سطح بدهی، خواستار تعدیل مالی شد و کشورها به طرق مختلف و به میزان های مختلف آن را در دوره ۱۲-۱۱-۲۰۱۰ اجرا کردند. چالش بازگرداندن رشد در جهان سختتر از حد انتظار بوده و میراث بحران سنگینتر و طاقتفرساتر بوده است. جایی که ما امروز هستیم، به رسمیت شناختن آن میراث منفی قوی است. ما اکنون خواهان تقویت رویکرد سه جانبه هستیم تا بتوانیم رشد را شتاب دهیم.
فکر میکنید این دوره بهبودی که خانم لاگارد به عنوان “خیلی طولانی، بسیار کم و سودمند کمی” توصیف کرده است، تا چه زمانی ادامه خواهد داشت؟ چند سال؟
من فکر می کنم که پیش بینی آن بسیار سخت است. ما پیشبینیهای پایه خود را در چشمانداز اقتصاد جهانی (WEO) داریم که میتوانید به آنها نگاه کنید، اما پاسخ این است که واقعاً بستگی به این دارد که رویکردهای سیاستی در کشورهای عضو چقدر نیرومند هستند و این چیزی است که ما در مورد آن توصیه میکنیم، اما کشورهای جداگانه باید تصمیم بگیرند که در این مورد اقدام کنند.
شما به دولتها گفتهاید که به این اصلاحات نیاز دارند و تحریک سیاستهای مالی را آغاز میکنند. اما نکته اینجاست که شاید آنها هم بدانند. آنها می دانند اما نمی توانند آن را انجام دهند. آنها باید بدانند که چگونه این اصلاحات را انجام دهند.
این یک نکته عادلانه است. ما به آن نگاه کردهایم و سعی کردهایم در تحلیلهایمان به آن بپردازیم و این همان چیزی است که از جهات مختلف گفته و نوشتهایم. ما سعی کردهایم به آنچه «همافزایی» از ترکیب بستههای مناسب سیاستهای پولی، مالی و ساختاری میگوییم اشاره کنیم و تأکید کنیم که اگر بسیاری از کشورها در سرتاسر G20، همانطور که در بریزبن و آنتالیا متعهد شدند عمل کنند، از اقدامات متقابل آنها هم افزایی حاصل خواهد شد. وقتی فقط به این سوال نگاه کنیم که “اگر من به تنهایی اقدام کنم، کشور من چقدر بهتر خواهد شد؟” از آنجایی که این موضوع هنوز آنطور که ما امیدوار بودیم در بین سیاستگذاران طنین انداز نشده است، اخیرا مقاله ای منتشر کردیم که پاسخ سوال شما را با جزئیات بسیار بیشتر بررسی می کند و به هم افزایی های مختلف ناشی از رویکردهای سیاستی جامع و منسجم و هماهنگ می پردازد.
بنابراین، من فکر میکنم حق با شماست و در سال آینده ما سعی خواهیم کرد با تک تک کشورها در مورد اینکه ترکیب مناسبی برای آنهاست کار کنیم، و امیدوارم که بتواند به نتایج بهتری منجر شود.
وقتی برخی از توصیههای صندوق بینالمللی پول را میبیند، مثلاً در جلسه مطبوعاتی گزارش ثبات مالی جهانی، یکی از همکاران شما میگوید بانکهای اروپایی کارآمد کار نمیکنند و باید هزینههای خود را کاهش دهند، شعب و کارکنان خود را کاهش دهند. بانکها شرکتهای خصوصی هستند، بنابراین اگر ببینند به کارمندی نیاز نیست یا شعبهای برای سودآوری مناسب نیست، آنها را نادیده میگیرند. آیا منظورتان این است که بهتر از خود بانکها و شرکتهای خصوصی سودآوری آنها را میبینید؟
بانکها اغلب بیشتر از هر کس دیگری درباره عملکرد و چشمانداز خود میدانند و اقدام میکنند. اما موضوعات خاصی وجود دارد که شاید این یک موضوع سیاست عمومی باشد تا یک تصمیم خصوصی. ما متذکر شدیم که در بین بانکهای اروپا سه دسته وجود دارد که با مشکل سودآوری مواجه هستند. اولین آنها بانک هایی هستند که پس از بحران با وام های غیرجاری زیادی باقی مانده اند. دوم آنهایی است که در آنها ملیسازیها یا مداخلات دولتها صورت گرفته و هنوز در حال انجام است. سومین بانکهایی هستند که مدل کسبوکاری دارند که ممکن است قبل از بحران به خوبی کار کند اما در شرایط فعلی نه.
در دسته اول، مشکل این است که تحت قوانین نظارتی فعلی، ممکن است انگیزهای برای بانکها برای انجام کاری با NPL وجود نداشته باشد، شاید با فروش واقعی یک NPL، پیامدهای حسابداری و نظارتی کاملاً نامطلوب باشد. ما مشتاق این هستیم که مقامات با بانکها همکاری کنند تا محیطی را ایجاد کنند که در آن انگیزهای برای آزاد کردن ترازنامههایی وجود داشته باشد که بهشدت توسط NPLs تحت فشار هستند، به طوری که آن ترازنامهها فضایی برای وامدهی جدید داشته باشند. انتقال دهنده قوی تر از سیاست پولی و حمایت.
در حالت دوم، تمرینات زیر نظر دولت ها یا سازمان های نظارتی است، بنابراین کار باید انجام شود و تسریع شود. برخی از بانکها در دسته سوم هستند که میتوانند به مشکلات مدل کسبوکار خود رسیدگی کنند، اما ممکن است از نداشتن سرمایه کافی نیز رنج ببرند و این سؤال که یک بانک در هر لحظه چقدر سرمایه دارد نیز یک موضوع نظارتی و نظارتی است. بنابراین این سوال وجود دارد که آیا ناظران و رگولاتورها به اندازه کافی به بانک ها فشار می آورند تا در موقعیت های سالم قرار گیرند. قضاوت ما این است که این روند در ایالات متحده سریعتر از اروپا پیش رفت و از این نظر ما می خواهیم مطمئن شویم که اروپا عقب نمی ماند.
در نهایت، جنبه دیگری از این وجود دارد. اگر شما یک بانک دارید، با توجه به بازار، وضعیت آن را بررسی می کند، اما اگر تمام اروپا به نوعی بیش از حد بانکداری کنند، بانک های زیادی برای کسب و کار رقابت می کنند و بنابراین سود آنها کاهش یافته و کل صنعت کاهش یافته است. نیاز به تجمیع دارد.
من فکر می کنم حق با شماست که بیشتر کارها باید توسط موسسات فردی انجام شود و براساس ارزیابی آنها انجام شود، اما من فکر می کنم سیاست عمومی در تلاش برای بهبود سلامت سیستم بانکی نقش دارد.
منبع: Financial Turbine