سوالات واقعی مطرح شده توسط جدیدترین کلارنس توماس رسوایی
به گزارش اخبار تازه و به نقل از Economist:
تکلاه یک فرد از آغاز کار کلارنس توماس می تواند به دادگاه عالی برسد. دوست داشتنی ترین رویای آمریکا در مورد خود را تحقق می بخشد، به عنوان کشوری که با امکان بی حد و حصر از ظرفیت فردی استقبال می کند. آقای توماس در سال ۱۹۴۸ در کلبه ای با یک چراغ برق و بدون آب در دهکده ای منزوی در پین پوینت در ساحل جورجیا به دنیا آمد. وقتی حدود هفت ساله بود با مادر و برادرش به ساوانا نقل مکان کرد، جایی که او به عنوان خانه دار کار می کرد و آنها در آپارتمانی زندگی می کردند که لوله کشی هم نداشت.
شما را پشتیبانی نمی کند. عنصر .
سپس مادرش پسرها را فرستاد تا با والدینش زندگی کنند. پدربزرگ – آنها او را بابا صدا میکردند، چون رابطه کمی با خودشان نداشتند – آنها را به کار فروش نفت گرمایش در طول سال تحصیلی و کاشت محصولات در تابستان مشغول کرد. همانطور که او لازم میدانست، آنها را مورد ضرب و شتم قرار میداد و هرگز آنها را تحسین نمیکرد.
نژادپرستی در ظلم آشکار و موذیانهاش، از بدو تولد کلارنس توماس را درگیر کرد. او از فوارههای سیاه مینوشید و به مدارس فقط سیاهپوست میرفت و حتی در آنجا پوست تیرهاش او را متمایز میکرد. وقتی معلم از گوش شنوایی خارج شد، دانشآموزان با پوست روشنتر او را مسخره کردند و او را «ABC»، سیاهترین کودک آمریکا میخوانند.
آقای توماس با برنامه ریزی برای کشیش شدن، به حوزه علمیه رفت، اما وقتی متوجه شد که کلیسای کاتولیک از عدالت خود برای مقابله با نژادپرستی صرفه جویی می کند، دعوت او کم رنگ شد. وقتی فهمید که مارتین لوتر کینگ جونیور تیرباران شده است، حرفه اش از بین رفت: «این خوب است»، او شنید که یک دانش آموز در مورد کینگ می گوید. “امیدوارم پسر عوضی بمیرد.” پس از ترک مدرسه، آقای توماس سعی کرد به خانه بازگردد، اما پدربزرگش که تحصیلات کلاس سوم داشت، او را بیرون کرد. او گفت: “شما احتمالاً مانند بابای غیر خوب خود یا سایر سیاهپوستان غیرخوب پین پوینت خواهید شد.” (آقای توماس پدربزرگش را بزرگترین مردی میداند که تا به حال میشناسد.)
از ترس اینکه مبادا در کشوری تا این حد نژادپرستانه بر جداییطلبی غلبه کند، راهپیمایی کرد و شورش کرد. او همچنین خود را وارد دانشکده حقوق ییل کرد، فقط برای کشف نژادپرستی موذیانه تر. در حوزه علمیه به او گفته شد که علی رغم نژادش موفق می شود. در دانشگاه ییل، تنها به این دلیل احساس می کرد که به موفقیت دست یافته است. او ترسید که هرگز از انگ ترجیح نژادی فرار نکند. او حتی پس از اینکه رئیس کمیسیون فرصتهای شغلی برابر در زمان رونالد ریگان شد، بیش از حد مشروب مینوشید، طلاق میگرفت و برای گذران زندگی تلاش میکرد. امریکن اکسپرس کارت خود را لغو کرد و تقریباً از آپارتمان اجارهایاش اخراج شد.
لیست گروههایی که کلارنس توماس را زخمی کردند طولانی است: سیاهپوستان روشنپوست که خود را برتر میدانستند. ; محافظه کاران سفیدپوست که تصور می کردند یک مرد سیاه پوست نمی تواند نظرات خود را به اشتراک بگذارد. لیبرال های سیاه پوست که معتقد بودند یک مرد سیاه پوست نباید چنین دیدگاهی داشته باشند. لیبرال های سفیدپوست نیز که معتقد بودند. شاید بیشتر، مردان ثروتمند سفیدپوست، از جمله جو بایدن، که در طول جلسات تایید سنا دچار شک و تردید پایبندی خود به عدالت نژادی شد، و سپس او را با اتهامات آزار و اذیت جنسی عذاب دهید، که او آن را رد کرد. او در زندگی نامه خود، «پسر پدربزرگم» می نویسد، آقای توماس طبق قوانین بازی کرده بود، اما فهمید که «سفیدپوستان می توانند هر زمان که بخواهند این قوانین را تغییر دهند. همیشه همینطور بوده و خواهد بود.»
تلاش برای دیدن از طریق چشمان قاضی توماس به این معناست که او ممکن است احساس کند نخبگان آمریکا چیزی به او بدهکار هستند، حتی شاید یک سفر نیم میلیون دلاری با جت شخصی و قایق بادبانی در میان جزایر اندونزی. او بهعنوان یک قاضی اکنون میتواند قوانین را وضع کند یا حداقل آنها را تفسیر کند. در اوایل آوریل، نشریه تحقیقاتی ProPublica فاش کرد که بیش از دو دهه جاستیس توماس سفرهای مجلل را تقریباً هر سال از هارلن کرو، میلیاردر راستگرای تگزاسی، بدون افشای آنها پذیرفته است.
این یک داستان قدیمی واشنگتن است. کارمندان دولتی – روزنامه نگاران نیز – با لابی ها و وکلایی که بسیار بیشتر از آنها درآمد دارند، دست و پا می زنند. شاید سخت باشد که یک قاضی به خاطر درآمد ۲۸۵۴۰۰ دلاری در سال سخت باشد، اما تصور اینکه برخی از قاضیها فقط اندکی برای خود ترحم کنند، سخت نیست، زیرا آنها با کت و شلوارهای سفارشی به استدلال وکلای کمتر و ثروتمندتر گوش میدهند. نکته منفی دوران تصدی مادام العمر این است که آنها، برخلاف سناتورها و ژنرال هایی که می شناسند، هرگز به عنوان لابی گر پول نقد نخواهند داشت. اما آنها میتوانند راههای دیگری برای گذراندن وقت خود در چیزی بیابند که اف. اسکات فیتزجرالد آن را «نزدیک تسلیبخش میلیونرها» مینامد.
هیچکس استدلال جدی مبنی بر اینکه مرخصیهای قاضی باعث شده است بیابند. احکام او را خراب کرد همانطور که لیبرالها فلسفه قضایی او را تحقیر میکنند، قاضی توماس به سختی از آن عبور کرد. آخرین باری که او به خاطر اخلاقش در اخبار بود، موضوع نگرانکنندهتر بود: او نتوانست خود را از پروندههای مربوط به متحدان همسرش ویرجینیا، که برای براندازی انتخابات ۲۰۲۰ تلاش میکرد، کنار بگذارد. هیاهوی جدید سوالات کمتری را در مورد قاضی توماس نسبت به خود دادگاه عالی ایجاد می کند.
Witless برای دادستان
قاضی توماس در بیانیه ای گفت که سال ها پیش از این او “از همکاران من راهنمایی خواست” و فهمید که مجبور نیست هدایایی را از آقای کرو، به عنوان دوستی که هیچ کاری در دادگاه نداشت، فاش کند. این امر مسئولیت را به کل دادگاه، به ویژه به قاضی ارشد، جان رابرتز، منتقل می کند. آیا اعمال عدالت توماس معمولی است و آیا آنها خوب هستند؟ دیوان عالی قوانین رفتاری ندارد، و با قضاوت از نظرات گذشته، رابرتز رئیس قاضی ترجیح می دهد در دنیایی از اعتماد و افتخار زندگی کند.
چه کسی این کار را نمی کند؟ مشکل اینجاست که این دنیایی نیست که آمریکایی ها در آن زندگی می کنند. نه تنها به این دلیل که یک رئیسجمهور سابق دائماً چنین میگوید، مردم دلایل خوبی برای مشکوک شدن به عدم وجود عدالت در آمریکا دارند. دیگر چگونه یک قاضی فدرال میتواند آزادانه قضاوت خود را جایگزین قضاوت سازمان غذا و دارو کند و داروی قابل اعتماد سقط جنین را ممنوع کند؟ در غیر این صورت، چرا احزاب سیاسی میلیونها دلار برای رقابت برای یک کرسی نوسانی در دادگاه عالی ویسکانسین هزینه میکنند؟ و اکنون که جمهوری خواهان تعادل آن را تغییر داده اند، مردم چه چیز دیگری می توانند از بی اعتنایی به سابقه دادگاه رابرتز، رئیس قاضی استنباط کنند؟ نظرسنجی ها نشان می دهد که اکثر آمریکایی ها دیگر اعتماد چندانی به سیستم قضایی یا دیوان عالی ندارند. شاید قضات باید از تشکیل پرونده برای دادستان دست بردارند و شروع به دفاع کنند. ■
از لکسینگتون، ستون نویس ما در مورد سیاست آمریکا بیشتر بخوانید:
چرا دموکراتها همچنان به ترامپ کمک میکنند؟ (۵ آوریل)
چگونه برای نوشتن کتاب مبارزات انتخاباتی کامل ۲۰۲۴ (۲۸ مارس)
چگونه جنگ عراق به تهدیدی برای دموکراسی آمریکا تبدیل شد (۲۲ مارس)
همچنین: چگونه ستون لکسینگتون نام خود را پیدا کرد