شراکت “جدید” ایران با چین: “کسب و کار طبق معمول”
توافقنامه همکاری جامع ۲۵ ساله ایران و چین که اخیراً نهایی شده است، در رسانهها به عنوان «تغییرگر بازی»، «یک پیشرفت بزرگ» و «تغییر ژئوپلیتیکی بزرگ» معرفی شده است.
اما در واقعیت، آن در مقالهای که در World Politics Review منتشر شده است، میخوانیم که درباره هیچ چیز غوغا میکند. گزیدههایی در ادامه میآیند:
خود این توافق علنی نشده است و محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران، تلاش کرد تا تاکید کند که توافق با چین یک معاهده نیست و الزام تصویب مجلس را حذف میکند. او همچنین با وجود گزارشها مبنی بر ۴۰۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری چینی وعده داده شده یا تعهدات طرفین، ارقام مشخصی را رد کرد.
گزارشهای یک مشارکت راهبردی رسمی ۲۵ ساله برای تعمیق روابط بین دو کشور برای اولین بار در جولای گذشته منتشر شد. . پیشنویس سند ۱۸ صفحهای فاش شده حاکی از گسترش گسترده سرمایهگذاریهای چینی در بخشهای مختلف ایران، از جمله مخابرات، حملونقل، زیرساختها و بانکداری است که پکن در ازای آن، عرضه تضمینی نفت ایران را با تخفیف دریافت میکند.
در این سند همچنین به استقرار احتمالی نیروهای چینی به ایران برای حفاظت از سرمایهگذاریهایشان و همچنین اجاره جزیره کیش در خلیج فارس که موقعیت استراتژیک قرار دارد، اشاره شده است. سند فاش شده غوغایی در داخل و خارج از ایران به پا کرد.
۲۰۲۱ سال مناسبی برای یک توافق بزرگ بین دو کشور است، زیرا پنجاهمین سالگرد روابط دیپلماتیک ایران و چین است. به دنبال تلاش های غرب برای منزوی کردن ایران پس از انقلاب اسلامی ۱۹۷۹، پکن به یک بازیگر مهم برای تهران تبدیل شد.
رهبری ایران به چین به دلیل توانایی آن در جلوگیری از اقدام قهری از طریق حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل متحد – اگرچه در واقع هرگز از آن به نمایندگی از ایران استفاده نکرد – و تمایلش برای گسترش روابط اقتصادی، سیاسی و نظامی با ایران ارزش قائل شد. در زمانی که اکثر کشورهای دیگر نبودند.
هیچ رشته ای پیوست نشده است
روابط چین و ایران از ابتدا دارای چند پیشفرض کلیدی بود: این روابط به قیمت تمام شدن روابط دو کشور با دیگر قدرتهای بزرگ، بهویژه ایالات متحده، تمام نمیشود. آنها بر اساس منافع و ضرورت های متقابل معامله ای خواهند بود. آنها برای دو طرف راحت خواهند بود و رهبران چین و ایران تنها زمانی با هم کار می کنند که مناسب باشد. و هیچ رشته ای وجود نخواهد داشت.
هر چند این رابطه فراز و نشیب های خود را داشته است. مشارکت اقتصادی چین در ایران با تشدید تحریمهای پیرامون آن در طول دهه ۲۰۰۰ افزایش یافت و این کشور را به شریکی ارزشمند برای تهران تبدیل کرد. اما بسیاری از ایرانیان نسبت به پکن ملاحظاتی داشتند.
به عنوان مثال، آنها معتقد بودند که محصولات چینی بی کیفیت هستند و از اینکه چینی ها پای خود را در اجرای پروژه هایی که متعهد به حمایت از آنها شده بودند، کشاندند ابراز تاسف کردند.
در سال ۲۰۱۳، ایران شرکت دولتی نفت چین یا CNPC را از کار توسعه میدان گاز طبیعی پارس جنوبی در خلیج فارس اخراج کرد و مدعی شد که این شرکت نتوانسته کار وعده داده شده را انجام دهد.
چین و ایران بر اساس منافع دوجانبه و بدون هیچ گونه رشته ای با یکدیگر کار می کنند، همان روشی که در ۵۰ سال گذشته با یکدیگر برخورد کرده اند.
از دیدگاه تهران، چین نیز همیشه قابل اعتماد نبود. وقتی نوبت به ایستادگی در برابر تحریمهای غرب بر ایران میرسد: چین از تمام قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل درباره ایران که برای رأیگیری بین سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۰ ارائه شده بود، حمایت کرد و واردات نفت ایران را در طول کمپین «فشار حداکثری» ترامپ کاهش داد.
در سال ۲۰۱۹، CNPC که پیش از این بر اساس قراردادی جدید به کار در پروژه پارس جنوبی بازگشته بود، از این پروژه خارج شد تا احتمالاً از تحریم های ایالات متحده جلوگیری کند.
امروزه، روابط دو کشور به شکلی است که در همان مسیر این کشور اساساً معاملاتی است و در حال رشد است، اما به آرامی، و در طول مسیر با سکسکه هایی همراه است.
چین، مانند ایران، مراقب بوده است که تمام تخم های خود را در یک سبد قرار ندهد. به هر حال، این کشور نمی تواند روابط خود را با کشورهای نفت خیز عرب خلیج فارس که کلید نیازهای انرژی و رشد اقتصادی آن هستند، به خطر بیاندازد. شاید مقامات ایرانی این را دوست نداشته باشند، اما با این فکر که باید با چینی ها کار کنند، صلح هم کرده اند.
از دیدگاه آنها، پنج سال گذشته ثابت کرد که نمیتوان روی ایالات متحده و اروپا حساب کرد، حتی نمیتوان به تعهدات خود در توافقی که با آن توافق کردند، عمل کرد. این امر باعث شد که تهران آنچه را که از آن به عنوان «اقتصاد مقاومتی» یاد میکند، بسازد و «نگاه به شرق» داشته باشد، دیدگاهی که اکنون هم سیاستمداران محافظهکار و هم مقامات ایرانی طرفدار غرب به اشتراک گذاشتهاند.
نقشه راه برای بهبود روابط دوجانبه
با توجه به شرایط ظاهرا مبهم آن، این توافق به بهترین وجه به عنوان یک نقشه راه برای بهبود روابط دوجانبه بین دو کشور تلقی میشود که شامل مواردی برای همکاری و مبادلات در انرژی، زیرساختها، تلاشهای فرهنگی، دفاع و مبارزه با تروریسم است.
بسیاری از تعمیق روابط اقتصادی وعده داده شده تا حدودی به لغو تحریم های یکجانبه ایالات متحده وابسته خواهد بود، زیرا چین نمی خواهد آشکارا آنها را نادیده بگیرد. روابط چین و ایران تنها در صورتی میتواند به پتانسیل مورد نظر خود برسد، که بحران هستهای ایران و آمریکا حل شود.
با این حال، پیمان جدید با چین ممکن است برای رهبران ایران مفید باشد تا نشان دهند که منزوی کردن ایران چندان ساده نیست. دیگر این یک پیروزی سیاسی برای تهران است، در زمانی که تلاشها برای احیای توافق هستهای ۲۰۱۵ از طریق بازگرداندن واشنگتن به مجموعه در هالهای از ابهام گیر کرده است. این پیمان همچنین به واشنگتن و متحدانش نشان میدهد که احتمالاً محدودیتهایی در توانایی آنها برای تحمیل کمپین دیگری به سبک «فشار حداکثری» وجود خواهد داشت.
به هر حال، تحریمها زمانی مؤثرتر هستند که جهانی باشند، نه زمانی که یک نیروگاه نظامی و اقتصادی مانند چین خارج از آنها باشد. شاید به همین دلیل، تهران نیز با اعلام امضای توافقنامه همکاری نظامی در ۱۰ آوریل، به دنبال تعمیق روابط با روسیه بوده است.
در نهایت، پیمان همکاری اخیر ایران با چین به تهران رونق سیاسی و لفاظی می دهد. در مقابل جهان خارج و به ویژه آمریکا. این امر رشد روابط ایران و چین را رسمیت می بخشد و می تواند زمینه را برای محافظت در برابر انزوای بین المللی آینده ایجاد کند.
اما در حال حاضر، اصول اولیه یکسان باقی مانده است: این دو وعده می دهند که بر اساس علایق و ضرورت های متقابل، به شیوه ای تفکیک شده و بدون هیچ گونه رشته ای با هم کار کنند – همان روشی که در گذشته با یکدیگر برخورد کرده اند. ۵۰ سال.
منبع: Financial Turbine