قدرت وابستگی متقابل
قدرت سیاسی به دنبال قدرت اقتصادی است. به نظر می رسد این بیانیه اصل نظری است که سعید لیلاز، اقتصاددان ایرانی در سایت اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی تهران منتشر کرده است. ترجمه مقاله به شرح زیر است:
ایران به لطف برنامه جامع اقدام مشترک (نام رسمی توافق هسته ای که ایران با شش قدرت امضا کرده است) به عرصه بین المللی بازگشته است. نظم جهانی موجود تحمیلی توسط قدرت های بزرگ قابل سرپیچی نیست. در این شرایط، ایران تنها دو انتخاب دارد: یا خود را منزوی کند و همان راه کره شمالی را طی کند یا با کسب نفوذ اقتصادی و علمی در نظم جهانی ادغام شود.
ایران در نیم قرن گذشته هدف خودکفایی را دنبال کرده است. نکته جالب این است که همان استراتژی یعنی جایگزینی واردات و ارتقای صادرات توسط خاندان پهلوی در ۲۰ سال پایانی حکومتشان دنبال شد.
نیازی به گفتن نیست که این استراتژی در حال حاضر کاربرد چندانی ندارد، زیرا در ۶۰ سال گذشته کاربرد چندانی نداشت. آنچه واقعاً مورد نیاز است یک تغییر اساسی است. این تغییر به اعتقاد من مورد استقبال مقامات عالی کشور است. کسانی که سیاستهای کلی ۲۴ مادهای اقتصاد مقاومتی ایران را که توسط رهبر انقلاب اسلامی حضرت آیتالله سید علی خامنهای ترسیم شده، مطالعه کردهاند، قطعاً متوجه آن شدهاند. تجربه تلخ تحریم های بین المللی این واقعیت را به ما نشان داد که آنچه ممکن است در صحنه بین المللی از ما محافظت کند نه خودکفایی است و نه انزوای اقتصادی و سیاسی. بلکه وابستگی متقابل ایجاد می کند.
چین، کره جنوبی، ترکیه و هند تنها به این دلیل که بیش از حد به ایران وابسته بودند و قادر به قطع بند ناف نبودند موفق شدند مجوز سازمان ملل و ایالات متحده را برای ادامه خرید نفت خام از ایران علیرغم تحریم ها دریافت کنند. ناگهان. حتی اگر آمریکا آنها را از خرید نفت ایران منع می کرد، نمی توانستند به دستورات آنها عمل کنند.
اگر به جای پنج کشور، ۵۰ کشور را به خود وابسته کرده بودیم، ۵۰ کشور در مقابل آمریکا می ایستادند. به عنوان مثال روسیه را در نظر بگیرید: کشورهایی که به اقتصاد روسیه متکی هستند بسیار بیشتر از کشورهای وابسته به ایران هستند. این امر اعمال تحریم ها بر مسکو را دشوارتر می کند. بنابراین، اگر مایلیم استقلال خود را حفظ کنیم و در جامعه جهانی حرفی برای گفتن داشته باشیم، باید با ادعای سهم بیشتری از تولید ناخالص جهانی، اقتصاد خود را تقویت کنیم.
تجارت جهانی
ایران تنها ۰.۰۴ درصد از تجارت جهانی را در مقایسه با ۳۰ درصد ایالات متحده به خود اختصاص داده است که ۶۰ برابر بیشتر از ایران است. کشورهایی که مجبور به انتخاب بین ایران و ایالات متحده می شوند، به سراغ کشوری می روند که ۵۰ تا ۱۰۰ برابر سهم بیشتری از تجارت بین المللی داشته باشد.
کشورها تنها بر اساس وزن اقتصادی خود می توانند قدرت های جهانی را به چالش بکشند. امثال ویتنام، چین و فرانسه دیگر در عقب آمریکا قرار نمی گیرند. در واقع، آنها تصمیم گرفتند تعامل خود با جهان را از نظامی به اقتصادی تغییر دهند. با توجه به تجربه ۶۰ ساله ما، هیچ گزینه ای جز تغییر رویکرد ژئوپلیتیکی خود به رویکردی که متضمن تعامل با نظم جهانی است، وجود ندارد.
در مورد اینکه نظم اقتصادی کنونی چگونه از نظم سیاسی پیروی می کند و اینکه آیا نابرابری سیاسی دلیل خوبی برای تقابل اقتصادی است، باید بگوییم که اساساً ۱۰۰٪ نظم سیاسی از نظم اقتصادی ناشی می شود. با توجه به اینکه بیش از دو سوم ثروت جهانی در دست ایالات متحده، ژاپن، چین و اتحادیه اروپا است، واضح است که آنها به سایر کشورها فرصت کوتاهی می دهند. این چهار قدرت تصمیم گیرندگان اصلی در جهان هستند زیرا بقیه جهان به طور مستقیم یا غیرمستقیم به این چهار قدرت بزرگ متکی هستند.
روسیه هنوز یک نیروگاه نظامی است، اما قدرت اقتصادی آن – به جز کشورهای همسایه – در ۲۵ سال گذشته کاهش یافته است. حتی روسیه نیز روز به روز بیشتر به این چهار بلوک اصلی وابسته می شود. بنابراین، اگر میخواهیم ردپایی بر نظم جهانی بگذاریم، باید قدرت اقتصادی خود را گسترش دهیم و سهم بیشتری از تولید جهانی را به خود اختصاص دهیم. بدون تردید ایران نمی تواند با سهم ۰.۰۴ درصدی اهداف سیاسی خود را پیش ببرد.
منبع: Financial Turbine