مشکلات بخش بانکی: سیاست های بین المللی، تجربیات
با همسو شدن با تلاش های بانک مرکزی ایران برای اجرای استانداردهای IFRS، مسائل ساختاری بخش بانکی ایران ضربه دردناکی به سرمایه گذاران در بازارهای سهام وارد کرده است.
بانکهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران از دسامبر ۲۰۱۶ توسط بانک مرکزی مکلف شدند سود گزارش شده خود را برای سال مالی ۹۶-۱۳۹۵ مطابق با استانداردهای IFRS تعدیل کنند. این شامل گرفتن ذخایر بالاتر و سود کمتر، و زیان ۱۱٪ در شاخص بخش بانکی (برمب ریال) در ژانویه ۲۰۱۷ بود.
نظام بانکی ایران در ۱۵ سال گذشته با مشکلاتی روبهرو بوده است که با تحریمها و نبود اجماع جمعی برای حل آنها تشدید شده است. وامهای غیرجاری بالا، سرمایهگذاری در داراییهای غیر نقدشونده مانند مستغلات و فقدان اقدامات و مقررات مناسب برای سرمایهگذاری ریسک، عوامل کلیدی هستند که به این کوه از مشکلات کمک کردهاند.
به گفته مسعود نیلی، مشاور اقتصادی رئیسجمهور، آینده بخش بانکی و بهخصوص اینکه دولت چگونه میتواند مشکل بانکهای مشکلدار را حل کند، اولویت اصلی اقتصادی دولت و موضوع اصلی بحث کارشناسان مالی است.
در این بررسی اجمالی، ما به بررسی سیاستها و اقدامات کشورهای دیگر میپردازیم که با سیستمهای بانکی مشکلدار خود مقابله کردند.
ما به دو نمونه از اقتصادهای پیشرفته نگاه می کنیم: ایالات متحده و سوئد، و یک بازار در حال ظهور، ترکیه.
طرح نجات ایالات متحده (۲۰۰۸–۹)
سرمایه گذاری بیش از حد در بخش مسکن ایالات متحده در اوایل سال ۲۰۰۶ آغاز شد و منجر به گسترش سریع قیمت مسکن و سهام نسبت به هنجارهای تاریخی شد. بنابراین، بحران وامپرمایه از بانکها و مؤسسات مالی در ایالات متحده و همتایان بینالمللی عمده آنها آغاز شد.
ریسک پذیری بیش از حد توسط بخش خصوصی، مقررات ناکافی یا نامناسب، و عدم اعتبار موسسات رتبه بندی به عنوان عوامل کلیدی در بحران مالی در سال ۲۰۰۸ شناخته می شوند.
در سپتامبر ۲۰۰۸، وزیر خزانه داری ایالات متحده از مداخله بزرگ جدید دولت در اقتصاد ایالات متحده خبر داد. بر اساس طرح نجات، خزانه داری شروع به خرید دارایی های مشکل دار موسسات مالی داخلی کرد. علاوه بر این، خزانه داری پیشنهاد استفاده از وجوه مالیات دهندگان را برای خرید موقعیت های سهام در بزرگترین بانک های کشور داد. با ایجاد بدتر شدن اقتصاد جهانی و کاهش شدید بیشتر در بازارهای ایالات متحده، فدرال رزرو و سایر بانک های مرکزی مجموعه ای از تلاش های نجات از جمله کاهش نرخ بهره، گسترش بیمه سپرده ها و خرید بیشتر موقعیت های سهام در بانک ها را دنبال کردند.
بسیاری از تحلیلگران و مطالعات دانشگاهی بررسی کردند که آیا این تلاش های نجات بهترین سیاستی بود که دولت ایالات متحده می توانست دنبال کند. گزینه های جایگزین چه بود؟
بر اساس مطالعهای که توسط دانشگاه هاروارد انجام شد، بهتر بود سیاستگذاران ایالات متحده به جای نجات بانکها، اجازه اجرای فرآیند استاندارد ورشکستگی را میدادند.
بر اساس یافتههای آنها، اجازه ورشکستگی بانکها از بحران جلوگیری نمیکند، اما نسبت به هزینه نجات هزینه کمتری خواهد داشت. این مطالعه به این نتیجه رسید که رویکرد ورشکستگی احتمال وقوع بحرانهای آینده را کاهش میدهد. این نشان میدهد که دولت ایالات متحده بهتر است به ریسکپذیران خصوصی کمک نکند تا از درگیریهای ناشی از خطر اخلاقی اجتناب کنند.
به عنوان مثال، بسیاری از مالیات دهندگان استدلال می کنند که نباید مجبور به پرداخت هزینه کمک مالی برای پوشش زیان های ناشی از ریسک پذیرانی شوند که با سرمایه گذاری های خود در بسیاری از بانک های خصوصی ریسک های زیادی را متحمل شدند. در علم اقتصاد، خطر اخلاقی زمانی رخ میدهد که یک نفر ریسکهای بیشتری میپذیرد، زیرا شخص دیگری هزینه چنین خطراتی را متحمل میشود.
مدل سوئدی (۱۹۹۱-۹۲)
مشابه بحران وام مسکن در ایالات متحده، سوئد در سال های ۱۹۹۱-۱۹۹۲ دچار بحران اعتباری شد. اما سوئد سیاستی متفاوت از آنچه توسط خزانه داری ایالات متحده اجرا می شد اتخاذ کرد.
در سال ۲۰۰۸، مقامات سوئدی تجربه خود از کابوس خود را با دولت ایالات متحده به اشتراک گذاشتند.
سوئدی ها بانک ها را مجبور کردند که زیان های خود را یادداشت کنند و در ازای واگذاری مالکیت دولت به دولت ضمانت نامه صادر کنند. پس از فروخته شدن دارایی های مضطرب، سود به صندوق دولتی مالیات دهندگان رفت و دولت می تواند بعداً با فروش سهام خود از طریق عرضه عمومی، پول بیشتری را بازیابی کند.
بو لوندگرن که در آن زمان وزیر امور مالی و مالی سوئد بود، گفت: «اگر من به بانک بروم، ترجیح میدهم حقوق صاحبان سهام را دریافت کنم تا برای مالیاتدهندگان چیز مثبتی وجود داشته باشد.
این کشور ۴ درصد از تولید ناخالص داخلی خود را هزینه کرد. با این حال، بسته به محاسبات نرخ بازده، هزینه نهایی برای سوئد بین ۰ تا ۲ درصد تولید ناخالص داخلی بود.
در مجموع، بانک ها میزان واقعی زیان خود را محقق کرده بودند و تنها پس از آن سود مالکیت (سهام مشاع) را برای دولت صادر کردند.
دولت اعلام کرد که دولت تمام سپردههای بانکی و طلبکاران ۱۱۴ بانک کشور را تضمین میکند و آژانس جدیدی برای نظارت بر مؤسساتی که نیاز به افزایش سرمایه دارند یا مجبور به فروش داراییهای خود، عمدتاً املاک و مستغلات هستند، تشکیل داد.
تجربه ترکیه (۱-۲۰۰۰)
اتکای شدید اقتصاد ترکیه به سرمایهگذاری خارجی در طول دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ و فقدان ابزار مالی برای حمایت از رشد ناشی از جریانهای ورودی خارجی، منجر به بحران بانکی در ترکیه شد.
در دهه ۹۰، دولت به دلیل کسری بودجه، اوراق قرضه با بهره بالا را به بانک ها فروخت و بانک ها شروع به سرمایه گذاری هنگفتی روی این اوراق پربازده کردند.
در حالی که سیستم بانکی ترکیه برای سالها از فقدان مقررات و نظارت مناسب رنج میبرد، در نوامبر سال ۲۰۰۰، بانکهای بینالمللی خطوط اعتباری بینبانکی خود را با برخی از بانکهای آسیبپذیر ترکیه به دنبال افزایش نگرانیها در مورد سلامت سیستم بانکی ترکیه بستند. این نگرانیها باعث ایجاد ترس در میان سرمایهگذاران خارجی شد که با فروش اوراق خزانه و سهام، وجوه خود را برداشت کردند.
زیان های بانک های دولتی از ۲ درصد تولید ناخالص ملی در سال ۱۹۹۵ به نزدیک به ۱۱ درصد تولید ناخالص ملی در سال ۲۰۰۰ و وام های غیرجاری به ۱۸ درصد تولید ناخالص ملی در سال ۲۰۰۱ افزایش یافت.
برای مقابله با این بحران، دولت شروع به استقراض ۳۰ میلیارد دلاری از صندوق بین المللی پول برای تثبیت لیر ترکیه و کاهش نرخ بهره برای بازگرداندن اعتماد به بازار کرد.
بانکها با توجه به زیانهای قابل توجهی که داشتند، توسط صندوق بیمه سپردههای پسانداز، نهادی دولتی که مسئولیت بیمه سپردههای پسانداز را بر عهده دارد و در صورت لزوم، بانکها را تقویت و بازسازی میکند، تصاحب شدند.
اگرچه اعتماد به اقتصاد و بازارها بازگشت، اما بدهی عمومی از ۳۸ درصد تولید ناخالص داخلی در سال ۲۰۰۰ به ۷۴ درصد در سال ۲۰۰۱ افزایش یافت. اقتصاد شروع به بهبود کرد و تولید ناخالص داخلی در سال ۲۰۰۲ ۵.۷ درصد رشد کرد. با این وجود، بیکاری از ۶.۵ درصد در سال ۱۹۹۹ به ۱۰.۴ درصد رسید. در سال ۲۰۰۲.
در همان زمان، چارچوب نظارتی و نظارتی با اصلاحات جدی در قوانین بانکی، مطابق با بهترین شیوه های بین المللی، تقویت شد.
برای به حداقل رساندن ریسکهای مالی، نسبت کفایت سرمایه برای بانکهای ترکیه به ۱۲ درصد افزایش یافت، در حالی که مقررات بینالمللی تنها ۸ درصد را لازم میدانست. قراردادهای آتی، قراردادهای اختیار معامله و سایر محصولات مشتقه برای محدود کردن مواجهه کلی با طرف مقابل معرفی شدند.
منبع: Financial Turbine