وعده و ریسک در بازار نوظهور ایران
اعلام توافق اولیه هسته ای ایران در جولای ۲۰۱۵ و کاهش تحریم ها متعاقب آن، چشم انداز اقتصادی روشن تری را برای این کشور رقم زد.
نظراتی که از ایران به عنوان «فرصت رشد میلیارد دلاری» و «بهترین بازار نوظهور برای سالهای آینده» یاد میکنند، در کنار موج هیئتهای تجاری و دولتی که برای بررسی سرمایهگذاریهای آینده عازم تهران هستند، زیاد شده است.
اگرچه قیمت های پایین در بازارهای جهانی هیدروکربن کاهش یافته است، اما اکنون به رشد اقتصادی تبدیل شده است.
در مقاله ای که توسط استاد ارشد دانشکده بازرگانی کاونتری نوشته شده است، آمده است، با این حال، در بلندمدت، سود اقتصادی پیش بینی شده ایران مبتنی بر ایجاد فضای تجاری بازارمحور برای سرمایه گذاران خارجی و حفظ حسن نیت قدرت های غربی و همسایگان نزدیک آن است. در بریتانیا، ریچارد وودوارد. در زیر گزیده هایی آمده است:
هیجان موجه
در نگاه اول، دلایل زیادی برای توجیه هیجانی که در ارتباط با سیمکشی مجدد ایران به اقتصاد جهانی وجود دارد، وجود دارد. علیرغم سالها انزوای نسبی، ایران همچنان هجدهمین اقتصاد بزرگ است که ظرفیت تولیدی و بازارهای مصرف آن پتانسیل بسیار بالایی دارد.
به گفته مک کینزی، ۵۶ درصد از خانوارهای ایران درآمد سالانه بیش از ۲۰ هزار دلار دارند. جمعیت این کشور جوان (۶۰ درصد زیر ۳۰ سال)، شهرنشین، تحصیلکرده (دارای نرخ بالای سواد و ثبت نام در آموزش عالی)، از نظر فنی ماهر (دارای سریعترین رشد تولیدات علمی علمی در جهان و پنجمین بالاترین تعداد دانش آموزان فارغ التحصیل هستند). از مدارک مهندسی)، و کارآفرینی.
ایران از نعمت های طبیعی نیز برخوردار است. این کشور دارای بزرگترین ذخایر گاز طبیعی جهان و چهارمین ذخایر بزرگ نفت است. اگرچه پتروشیمی ها ۸۰ درصد صادرات کشور و حدود یک سوم درآمدهای دولت را تشکیل می دهند، اما اقتصاد آن بسیار متنوع تر از بسیاری از همتایان منطقه ای خود است.
صادرات قابل توجه میوه و خشکبار، سیمان، پلاستیک و سایر مواد شیمیایی نشان دهنده مهارت کشاورزان و شرکت های تولیدی کشور است.
در واقع، انتظار می رود که ادغام مجدد در اقتصاد جهانی، بخش های خودرو، داروسازی، معدن و گردشگری را احیا کند. موقعیت ایران، از جمله کانالهای دریایی در سواحل شمالی و جنوبی و مرزهای هفت کشور همجوار با اروپا و آسیا، این کشور را برای ایفای نقش یک پایگاه منطقهای بهویژه با توجه به اشتیاق چین به راه ابریشم جدید با هدف احیای مسیرهای تجاری باستانی، در موقعیت مناسبی قرار میدهد. بین دو قاره.
محیط اقتصادی چالش برانگیز
با وجود این خبر خوب، ایران همچنان یک محیط اقتصادی چالش برانگیز است، به ویژه برای خارجی ها.
«خلأهای نهادی»، فقدان اکوسیستمی از نهادهای نظارتی مستقل و شرکتهای واسطهای که از عملیات بازار پشتیبانی میکنند، یک مانع جدی است.
اگرچه برخی از شرکتهای خدمات حرفهای غربی شروع به بازگشت کردهاند، کمبود شرکتهای استخدام و املاک، استخدام کارکنان آموزشدیده مناسب یا اجاره فضای اداری را دشوار میکند، کمبود آژانسهای مرجع اعتبار مانع از تلاشها برای کسب یا افزایش اعتبار میشود، و کمبود. تحقیقات بازار و ارائه دهندگان تدارکات سرتاسر، شناسایی و ارائه محصولات به مصرف کنندگان را عملا غیرممکن می کند.
جایگاه پایین ایران (۱۲۰ از ۱۹۰) در شاخص انجام کسب و کار بانک جهانی و شاخص رقابت پذیری مجمع جهانی اقتصاد (۶۹ از ۱۳۷) نیز منعکس کننده فهرست طولانی شکایات از جمله فساد، رویه های خسته کننده مرزی، محدودیت در جابجایی سرمایه، ناکافی بودن است. زیرساخت ها و سیاست گذاری های نامنظم ناشی از هوس های شرکت های دولتی. در صدر این لیست دشواری به دست آوردن منابع مالی است.
سیستم مالی ایران نسبتاً پیچیده است و کارآفرینان نوپا به شدت به وام بانکی متکی هستند. متأسفانه، بسیاری از بانکهای ایران درگیر وامهای غیرجاری هستند و مجبورند بیشتر اعتبار موجود خود را به شرکتهای دولتی اختصاص دهند.
نتیجه این است که بخش خصوصی گرسنه از سرمایه است یا فقط می تواند با نرخ های بهره بالا وام بگیرد. ایران برای رفع این کسری و دستیابی به نرخ رشد بلندپروازانه ۸ درصدی که در برنامه پنج ساله ششم توسعه فعلی (۲۰۱۷-۲۰۱۷) عنوان شده است، امیدهای خود را به جذب سرمایه گذاری خارجی بسته است.
قراردادهای اولیه اعلام شده توسط شل، توتال، ایرباس، بوئینگ، اورنج و پی اس ای پژو سیتریون از جمله صدها قراردادی است که طی دو سال گذشته بین شرکت های خارجی و همتایان ایرانی آنها امضا شده است.
با این وجود، با بررسی دقیقتر، بسیاری از معاملات امضا شده با شرکتهای خارج از کشور چیزی جز تفاهمنامههایی نیستند که هیچ سرمایهای را در معرض خطر قرار نمیدهند. تردید سرمایه گذاران بالقوه برای تعهد به عملیات ایران ریشه های زیادی دارد، اما به طور خاص دو مورد برجسته است.
اولاً، تردیدها وجود دارد که ایران بتواند اصلاحات کامل را در مواجهه با منافع ریشه دار دیرینه نهادهای داخل کشور انجام دهد. دوم، تهدید مداوم تحریم ها علیه ایران است.
تصمیم اخیر دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، ناگزیر بر مکانیسم «بازگشت فوری» برای اعمال مجدد تحریم های مرتبط با توافق هسته ای تمرکز خواهد کرد.
با این حال، احتمالاً تهدیدی برابر ناشی از تحریمهای موجود غیرمرتبط با توافق هستهای است. بیش از ۲۰۰ نهاد ایرانی به دلایل غیر هسته ای تحت تحریم های آمریکا قرار دارند. با توجه به نامشخص بودن ساختار مالکیت شرکتها در ایران، شرکتهای خارجی این خطر را دارند که ناخواسته به اتحاد با یک نهاد در فهرست تحریمهای آمریکا دست یابند.
توصیههای موجود در وبسایت وزارت خزانهداری ایالات متحده صریح است: «افراد آمریکایی – از جمله شرکتهای آمریکایی – به طور کلی از شرکت در معاملات یا معامله با ایران یا دولت آن منع میشوند.»
برای این منظور، ایالات متحده اجازه نمی دهد از سیستم مالی خود برای تسهیل فعالیت های اقتصادی با ایران استفاده شود. واشنگتن همچنین اصرار دارد که شرکتهای غیرآمریکایی که به ایران میفروشند، در صورتی که محصولاتشان حاوی مواد ساخت آمریکا باشد، باید مجوز صادرات دریافت کنند.
شرکتهای خارجی با فعالیتهای مهم ایالات متحده یا استفاده گسترده از سیستم مالی ایالات متحده نیز تمایلی به تعامل با ایران ندارند.
بسیاری از بانکهای اروپایی بزرگتر، با توجه به جریمههای چند میلیارد دلاری که قبلاً صادر شده بود، هنوز از انجام معاملات برای مشتریانی که عملیات ایران را انجام میدهند، خودداری میکنند.
پر کردن جای خالی
شرکتهایی از کشورهایی (بهویژه چین) که کمتر در برخورد با ایران سختگیر هستند یا میتوانند سیستم مالی ایالات متحده را دور بزنند، در حال حاضر این خلأ را پر میکنند.
در حالی که این شرکتها ممکن است بتوانند با امکانات مالی مشابه غربی خود مطابقت داشته باشند، اما در نهایت فاقد تخصص فنی و شیوههای مدیریت مدرن مورد نیاز برای تبدیل تولیدکنندگان قوی داخلی ایران به صنایع رقابتی بینالمللی هستند.
به طور مرتب از ایران به عنوان مرز نهایی سرمایه گذاران خارجی یاد می شود. مانند همه اقتصادهای مرزی، پتانسیل عظیم آنها با خطراتی همراه است.
منبع: Financial Turbine