ولادیمیر پوتین جهان را به زمان خونین تر می کشاند
به گزارش اخبار تازه و به نقل از Economist:
v ladimir putin یک خواننده مشتاق تاریخ است. در ماه های طولانی انزوا در طول بیماری همه گیر Covid-19 ، برخی می گویند ، رئیس جمهور روسیه در بایگانی کرملین که از گذشته کشورش به عنوان یک قدرت عالی و رویای بازگرداندن آن ، در بایگانی های کرملین ماند. او اوایل رومانوف را تحسین می کند ، که پس از یک بحران سلسله ای که با خشونت و بی قانونی در روسیه مشخص شده بود ، حکومت خود را در اواخر قرن هفدهم تقویت کرد و سپس راه خود را به اقیانوس آرام فتح کرد. به ویژه او خود را با پیتر بزرگ ، تزار که زمین را از سوئد به دست آورد و روسیه را به قدرت غالب در منطقه بالتیک تبدیل کرد ، مقایسه کرد.
آقای پوتین در یک سخنرانی پرشور سه روز قبل از اینکه موشک های روسی در ماه فوریه در شهرهای اوکراین سقوط کنند ، از دست دادن “قلمرو امپراتوری سابق روسیه” ابراز تاسف کرد. هشت ماه از حمله به نیروهای وی اکنون حدود ۱۵ ٪ از خاک اوکراین را اشغال می کند. اما طبق برنامه پیش نمی رود. ضد توهین آمیز اوکراین همچنان به عقب نشینی سربازان روسی ادامه می دهد. در تاریخ ۳۰ سپتامبر ، به دنبال همه پرسی شم ، روسیه اعلام کرد که چهار منطقه شرقی و جنوبی اوکراین را ضمیمه کرده است ، اگرچه کاملاً کنترل آنها را ندارد. با اعلام این اقدام ، آقای پوتین “قوانین جعلی” غرب ، از جمله مصونیت مرزها را رد کرد. اما تهاجم او روسیه را تضعیف کرده است ، و آن را تقویت نمی کند. وی در تلاش برای تسخیر یک کشور مستقل همسایه ، او تاریخ را امتحان کرد. او در حال شکست است.
از پایان جنگ جهانی دوم ، جنگ بین کشورها به دلایل زیادی نادر تر شده است. این بدان معنا نیست که آنها ناپدید شده اند ، و کاهش جنگ بین ایالتی همان صلح نیست: جنگ های داخلی (مانند کسی که اکنون در اتیوپی خشمگین است) ، سرکوب دولت و سایر خشونت های گسترده همچنان رنج های عظیمی را تحمیل می کند. جنگ های استقلال از سرکوب استعمار نیز اغلب بسیار کشنده بودند. اما نمونه هایی از یک ایالت که نیروهای مسلح خود را از طریق مرز ارسال می کند تا با کشورهای دیگر مبارزه کند ، بسیار کمتر رایج شده است.
کاهش چشمگیر به طور اتفاقی اتفاق نیفتاد. دلایل آن چیزی را در مورد چگونگی تعامل ایالات با یکدیگر توضیح می دهد. آنها همچنین به این نکته اشاره می کنند که چرا جنگ پرخاشگری آقای پوتین در اوکراین بسیار استثنایی است و بعید است که به موفقیت پایان یابد.
جنگ اوکراین ، کل
مرگ و میر تخمین زده شده*
بالا 50،۰۰۰
پایین 16،۵۰۰
جنگ اوکراین ، کل
مرگ و میر تخمین زده شده*
بالا 50،۰۰۰
پایین 16،۵۰۰
جنگ اوکراین ، کل
مرگ و میر تخمین زده شده*
بالا 50،۰۰۰
پایین 16،۵۰۰
یافتن شواهد برای کاهش جنگ دشوار نیست. پروژه همبستگی جنگ ، یک لباس تحقیقاتی بین المللی ، داده هایی را در مورد هر جنگ بین المللی که از سال ۱۸۱۶ جنگیده شده است ، پس از جنگ های ناپلئونی ، جمع آوری کرده است. این داده ها تأیید می کنند که جنگ ها – به معنای درگیری بین کشورها با حداقل ۱۰۰۰ مرگ نبرد در یک سال – بسیار نادرتر می شوند.
علل بسیاری است. در جایی که اقتصادها به تجارت بین المللی متکی هستند که می تواند با درگیری مختل شود ، هزینه جنگ افزایش می یابد. به نوبه خود ، پایین تر موانع تجاری به کاهش غنایم بالقوه کمک می کند. از این گذشته ، حمله به قلمرو به منظور تحمیل شرایط تجارت یا دسترسی به بازارهای جدید ، در صورت باز بودن بازارها به سختی پاداش می یابد. همانطور که جنگ جهانی اول نشان داد ، این یک شرط کافی برای صلح نیست ، اما باعث می شود انگیزه های درگیری کاهش یابد. جنگ همچنین بین دموکراسی ها نادر است (تعداد آنها در ۲۰۰ سال گذشته افزایش یافته است) ، شاید به این دلیل که رای دهندگان تمایل دارند که هزینه های آن را دوست ندارند و رهبران جنگ طلب خود را از بین نمی برند. برخی از محققان حتی استدلال می کنند که بسته به اینکه شما دموکراسی را کاملاً تعریف می کنید ، دو نفر هرگز به جنگ با یکدیگر نرفته اند. سرانجام ، سلاح های هسته ای استراتژیک باعث می شود جنگ کامل چنان مخرب باشد که تصور آن دشوار باشد.
درگیری های کوچکتر همچنان رایج است ، اما حتی شمارش تمام درگیری های بین ایالتی با بیش از ۲۵ کشته ، نسبت جمعیت جهان کشته شده در نبرد به شدت کاهش یافته است (نمودار را ببینید). این امر تا حدودی به این دلیل است که بهتر از همیشه آموزش و تجهیزات از سربازان محافظت می کند و پزشکی بهبود یافته است. محققان تخمین می زنند که نسبت زخمی به کشتار در جنگ ها بیش از ۵۰ سال گذشته دو برابر شده است.
با این حال ، در اوکراین ، هزینه انسانی قبلاً فوق العاده بالا بوده است. تخمین ها متفاوت است ، اما حداقل ۱۶.۵۰۰ سرباز از هر دو طرف جان خود را از دست داده اند ، و این تعداد ممکن است به اندازه ۵۰،۰۰۰ باشد. در ماه سپتامبر ، بن والاس ، وزیر دفاع انگلیس ، ادعا کرد که تلفات روسیه (مردگان و زخمی ها) ۸۰،۰۰۰ بوده است.
تعداد تغییرات سرزمینی ، تا یک دهه پیرامون
استقلال یا فرآیندهای دیگر
بخشی از قلمرو داده شده به کشور دیگر
فتوحات ، توسط کشور به دست آوردن قلمرو
تلاش برای فتح
قلمرو اوکراین
crimea (2014) و
شرقی اوکراین (۲۰۲۲)
تعداد تغییرات سرزمینی ، تا یک دهه پیرامون
استقلال یا فرآیندهای دیگر
بخشی از قلمرو داده شده به کشور دیگر
فتوحات ، توسط کشور به دست آوردن قلمرو
تلاش برای فتح
قلمرو اوکراین
crimea (2014) و
شرقی اوکراین (۲۰۲۲)
تعداد تغییرات سرزمینی ،
تا دهه پیرامون
استقلال یا فرآیندهای دیگر
بخشی از قلمرو داده شده به کشور دیگر
فتوحات ، توسط کشور به دست آوردن قلمرو
تلاش برای تسخیر قلمرو اوکراین
crimea (2014) و شرقی اوکراین (۲۰۲۲)
به عنوان یک جنگ بزرگ و کشنده ، حمله آقای پوتین به اوکراین در مقایسه با روندهای تاریخی غیرمعمول به نظر می رسد. اما هدف او ، استفاده از زور برای بزرگ کردن دائمی قلمرو بی نظیر کشورش ، فقط نادر نیست. این یک انحراف است. براساس همبستگی داده های جنگ ، از اواخر دهه ۱۹۷۰ هیچ فتوحات بزرگی تا به دست گرفتن کریمه در سال ۲۰۱۴ صورت نگرفت. تلاش فتوحات نیز به طور پیوسته کاهش یافته است: در داده های بازگشت به جنگ جهانی اول جمع آوری شده توسط دن آلتمن ، یک محقق ، پیشنهادات خشونت آمیز برای سرزمین ها تقریباً یک سال تا تقریباً هیچکدام از آنها کاهش یافته است ، اگر جزایر کوچک و مناطق غیرقانونی از بین بروند.
در یک دهه معمولی بین سالهای ۱۸۵۰ تا ۱۹۴۰ ، شاید ۱ ٪ از جمعیت جهان با توجه به همبستگی داده های جنگ ، حاکمان خود را در نتیجه فتح تغییر دهند. اما در ۴۰ سال گذشته ، به استثنای اوکراین ، کمتر از ۱۰۰۰۰۰ نفر (یا ۰.۰۰۱ ٪) یکسان را تجربه کرده اند ، تقریباً همه آنها در مناطق دفع طولانی در طول جنگ بین ارمنستان و آذربایجان در سال ۲۰۲۰.
عوامل مختلفی از بین بردن تقریباً کامل کشورهایی را که با موفقیت در منطقه یکدیگر به دست می آورند توضیح می دهد. مزایای اقتصادی در حالی که هزینه ها فوق العاده بالا بوده اند کاهش یافته است. انتظارات مدرن از یک کشور ، حکمرانی گروهی از مردم در برابر خواست خود را دشوار می کند. و هنجارها و نهادهای بین المللی بدان معنی است که سایر کشورها برای جلوگیری از آن به احتمال زیاد مداخله می کنند.
حتی اگر نیروی مخرب یک جنگ مدرن پتانسیل تولیدی یک منطقه را نابود نکند ، فعالیت اقتصادی ، که یک بار تقریباً به طور کامل توسط زمین و منابع طبیعی هدایت می شود ، اکنون به سرمایه انسانی متکی است. کارگران بعید است که در مناطق درگیری یا تحت کنترل مهاجمان تلاش کنند. در صورت امکان ، آنها اغلب ترک می شوند. اقدامات امنیتی که اغلب برای حفظ کنترل بر روی قلمرو مورد نیاز است ، نیاز به محدودیت در حرکت و تجارت دارد که می تواند رشد آن را کاهش دهد.
از کرانه باختری ، که توسط اسرائیل در طول جنگ شش روزه علیه کشورهای عربی در سال ۱۹۶۷ توقیف شده است. در دهه های پس از آن ، اسرائیل تعداد زیادی از شهرک ها را ساخته است ، هم در یک قوس در اطراف اورشلیم شرقی ، که به طور رسمی در سال ۱۹۸۰ ضمیمه شد ، و به طور گسترده ای در سراسر کرانه باختری. امروزه حدود ۶۰ ٪ از این منطقه تحت کنترل کامل اسرائیل قرار دارند. بقیه یا تحت صلاحیت مشترک اسرائیل و فلسطین است یا بیشتر توسط مقامات فلسطین تحت نظارت اسرائیل کنترل می شوند.
برخی از سیاستمداران اسرائیلی می پذیرند که بیشتر کرانه باختری هسته اصلی یک کشور فلسطین در یک توافق آینده صلح خواهد بود ، برخی دیگر می خواهند آن را به طور کامل ضمیمه کنند. اما در ضمن پژمرده شده است. طبق گفته سازمان ملل ، تولید ناخالص داخلی برای هر شخص از کرانه باختری و نوار غزه ، که در طول جنگ شش روزه نیز توسط اسرائیل اسیر شده بود ، در سال ۲۰۱۹ فقط ۳۷۰۰ دلار بود ، در مقایسه با ۴۴۰۰۰ دلار برای اسرائیل. غزه بسیار دشوار بود که تحت کنترل خود باشد که اسرائیل در سال ۲۰۰۵ ۸،۵۰۰ مهاجر خود را پس گرفت.
کارل کیسن ، که به عنوان معاون مشاور امنیت ملی رئیس جمهور جان اف کندی خدمت کرده و در انستیتوی فناوری ماساچوست تدریس می کند ، در سال ۱۹۹۰ سؤال کرد که آیا یک جامعه صنعتی فتح شده می تواند به طور کامل در یک کشور مدرن در برابر اراده ساکنان خود گنجانیده شود. جمعیت باید برنده شود. بعضی اوقات افراد می توانند از نظر اقتصادی مورد سوء استفاده قرار گیرند. پیتر لیبرمن ، از دانشگاه سیتی نیویورک ، به ژاپن اشاره کرده است که بین سالهای ۱۸۹۵ تا ۱۹۳۱ کره ، منچوریا و تایوان را به دست آورد و یک “امپراتوری اقتصادی پر رونق و سیاسی مطیع” ساخت. اما این تنها با استفاده از وحشیگری عظیم و تحت کنترل آشکار نظامی امکان پذیر بود.
جهانی سازی انگیزه های تسخیر را نیز از بین برده است. کاهش گسترده در هزینه های حمل و نقل طی قرن گذشته به کشورها این امکان را داده است تا برای سهم بیشتری از تجارت و منابع ، فراتر از همسایگان خود باشند. و ، همانطور که تعرفه ها و سایر موانع تجارت بین کشورها کاهش یافته است ، ادغام بازارها با زور بی معنی است.
کسانی که سعی در نگه داشتن قلمرو دارند با چالش های افزایش یافته روبرو می شوند. آمریکا و متحدین آن پس از حمله و عزل طالبان در سال ۲۰۰۱ ، در تلاش خود برای تبدیل افغانستان به یک دموکراسی مدرن به یک دموکراسی مدرن تبدیل شدند.
علیرغم مزایای قریب به اتفاق اشغالگران – از جمله کنترل آسمان – نیروهای تالیبان در نهایت پیروز شدند و در نتیجه عقب نشینی تحقیرآمیز برای آمریکا در سال ۲۰۲۱ انجام شد. مبارزان چریکی بسیار با انگیزه ، که اغلب توسط یک جمعیت غیرنظامی دلسوز پشتیبانی می شدند ، به دور از خواننده های دچار کاوشگالیت ها و حریم خصوصی نسبت به اشغال می شدند. همسایگان پاکستان ، که ارتش و جاسوسان آن مدتها از طالبان حمایت می کردند ، تلاش های بسیار پیچیده آمریکا برای تحمیل نظم. در عین حال ، هزینه های فوق العاده ای برای حفظ شغل نظامی در یک سرزمین از راه دور و قفل شده از زمین در آسیا ، در عین حال ، برای سیاستمداران آمریکایی همیشه سخت تر شد تا به رای دهندگان توضیح دهند.
تا حدودی ، این امر به این دلیل است که انتظارات در مورد آنچه دولت ها نیاز به تأمین شهروندان خود دارند ، خواه آموزش و پرورش ، مراقبت های بهداشتی یا فرصت های اقتصادی هستند. این باعث افزایش هزینه ها (و نیاز به درآمد) می شود و نقاط اصطکاک بین شهروندان و دولت مانند مدرسه را معرفی می کند. در بسیاری از کشورها ، مردم همچنین هویت ملی واضح تری نسبت به گذشته دارند. آموزش ابتدایی ، که نقش مهمی در القاء چنین هویتی در کودکان ، به ویژه از طریق یادگیری زبان دارد ، منبع مکرر درگیری در مناطق اشغالی است. مرزهای پایدار در ایجاد هویت های ملی نیز نقش دارند و آنها را طی دهه ها تحکیم می دهند. در اوکراین ، حتی قسمتهای عمدتاً روسی زبان از شرق و جنوب به شدت ضد روسی شده اند. در اودسا ، بندری که دارای یک مکان ارزشمند در تاریخ و فرهنگ روسیه است ، پرچم های اوکراین اکنون از هر گوشه خیابان پرواز می کنند.
و گزینه هایی برای کنترل اشغالی ، حداقل برای فاتحان با وجدان – یا تمایل به نگاه کردن به آنها – محدودتر از گذشته است. برده داری و تاکتیک های “تقسیم و حاکمیت” ، مانند آن که انگلیس ها برای حفظ نظم در امپراتوری استفاده می کردند ، اکنون تقریباً در همه جا به عنوان ورشکسته و وحشیانه برگزار می شوند (حتی اگر آنها کاملاً از بین بمانند). نسل کشی حتی بیشتر از این است – تا جایی که کشورهای خارج از کشور مسئولیت و حق را برای محافظت از جمعیت در برابر آن درک می کنند و در صورت لزوم از آن استفاده می کنند.
این فقط قساوت هایی مانند نسل کشی نیست که باعث می شود سایر کشورها مداخله و متوقف شوند. در ۲ اوت ۱۹۹۰ ، نیروهای عراقی به کویت نقل مکان کردند. کمتر از چهار هفته بعد صدام حسین اعلام کرد که کویت به نوزدهمین استان عراق تبدیل شده است. واکنش از بقیه جهان سریع بود. یک روز پس از حمله ، شورای امنیت سازمان ملل متحد به اتفاق آرا قطعنامه ۶۶۰ را تصویب کرد و آن را محکوم کرد. حتی روسیه و چین خوشحال شدند که در یک مداخله به رهبری آمریکایی علیه صدام ثبت نام کردند. یازده قطعنامه دیگر دنبال شد و پس از اینکه صدام چندین مهلت را برای عقب نشینی نادیده گرفت ، عملیات طوفان صحرا آغاز شد. ائتلافی از ۳۵ کشور ، فقط در شش هفته ارتش عراق را هدایت کرد.
اولین جنگ خلیج فارس در زمان برتری آمریکا در پایان جنگ سرد اتفاق افتاد و واضح ترین نمونه اخیر هنجار در برابر فتح اجباری است. به طور کلی ، افکار عمومی دیگر فتح به عنوان ابزاری مشروعیت از آمار ، که بر نحوه عملکرد رهبران تأثیر می گذارد ، ندارد. همچنین فتح را به روش های دیگر محدود می کند. رفتار عرفی یا پیروی از هنجارها یکی از منابع حقوق بین الملل است. و نهادهای چند جانبه مانند سازمان ملل متحد با حمایت از آنها به این هنجارها قدرت می دهند.
ایجاد اجماع در برابر گرفتن زمین های بزرگ بخشی از این است که چرا چند کشور از پایان جنگ جهانی دوم مرزهای خود را با زور گسترش داده اند ، از جمله در مکانهایی که تعداد معدودی از مرزهای انتظار می رود پایدار باشند ، مانند بخش های تازه مستقل آفریقا. اگرچه سربازان مراکش و موریتانی در سال ۱۹۷۵ به صحرای غربی حمله کردند ، اما دیگر تغییرات اخیر مرزی در این قاره نتیجه جدایی (مانند اریتره و سودان جنوبی) فتح نشده است. هنجارها و نهادها ممکن است مانع از تلاش فتح نشوند. اما نگرش عمومی ، حقوق بین الملل و نهادها باعث می شود که آنها حتی کمتر موفق شوند.
حالت ذهن امپراتوری
آقای پوتین مدتهاست که نسبت به این استدلال ها کور است. و او کمی به تفسیر دیگران از گذشته اهمیت می دهد. وی در سال ۲۰۱۴ اظهار داشت: “افراد با دیدگاه خود در مورد تاریخ کشور ما ممکن است با من استدلال کنند ، اما من فکر می کنم که مردمان روسی و اوکراین عملاً یک نفر مجرد هستند ، مهم نیست که دیگران چه بگویند.” شاید اظهارات مانند اینها باید قدرتهای غربی را به جاه طلبی های گسترده تر سرزمینی وی در اوکراین هشدار داده باشد.
اما اکنون که آنها از خواب بیدار شده اند ، به نظر می رسد آنها مصمم هستند که از هنجارهایی که سایر کشورها را از گسترش مرزهای خود با زور متوقف کرده اند ، حمایت کنند. کشورهای غربی نیروهای خود را برای جنگ در اوکراین ارسال نکرده اند. اما آنها پیشرفته ترین سلاح های معمولی خود را ، آموزش سربازان خود ، تأمین بودجه دولت خود و تلاش برای فلج کردن حمله آقای پوتین با تحریم ها ، اوکراین را تأمین می کنند. در بیست و یکم سپتامبر ، در سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل ، رئیس جمهور جو بایدن با صراحت اظهار داشت: “اگر ملت ها بتوانند جاه طلبی های امپریالیستی خود را بدون عواقب دنبال کنند ، پس همه چیز را در معرض خطر قرار دادیم.” ■
تصحیح (۲۵ اکتبر): نسخه قبلی این مقاله تعداد جنگهای بین ایالتی را از سال ۱۹۹۲ با بیش از ۱۰۰۰ کشته اشتباه کرده است. ببخشید.
منابع نمودار: همبستگی پروژه جنگ ؛ دنیای ما در داده ها ؛ بانک جهانی ؛ گزارش های خبری ، اقتصاددان