پابلو میلانس، موسیقیدان بزرگ و منتقد کوبا رژیم، مرده است

0

به گزارش اخبار تازه و به نقل از Economist:

تاو اولین بار باری که این ستون نویس اجرای آن را از پابلو میلان شنید، در یک کنسرت بداهه بعدازظهر شنبه در حلبی نشینی در حومه صحرای لیما در سال ۱۹۸۶ بود. سیلویو رودریگز او را در آن و بسیاری از موارد دیگر همراهی می کرد. آنها سفیران موسیقی خستگی ناپذیر انقلاب کوبا بودند، زمانی که، علیرغم دولت پلیسی اش، هنوز برای اخراج yanquis و دستاوردهای آن در مراقبت های بهداشتی و آموزشی، احترامی برانگیخته است. در طول دهه‌های بعدی، انقلاب به شکلی سرکوب‌گر در آمد. اما آقای میلانس که در ۲۲ نوامبر در بیمارستانی در مادرید بر اثر سرطان درگذشت، رشد کرد و رشد کرد. او یک صدا، یک موسیقیدان و یک شاعر، یک کوبایی متعالی بود که منتقد رژیم کشورش بود اما به مردم آن وفادار بود. مرگ او، در تبعید داوطلبانه، در حالی اتفاق می‌افتد که جزیره به اعماق ناامیدی فرو می‌رود.

به این داستان گوش دهید. .
از صدا و پادکست بیشتر در iOS یا اندروید .

مرورگر شما از عنصر پشتیبانی نمی کند.

آقای میلان جوان که در بایامو در اورینته، مرکز انقلاب فیدل کاسترو به دنیا آمد، خیلی زود با مقامات جدید به مشکل خورد. او برای انجام خدمت سربازی در یکی از اردوگاه‌های کار کاسترو برای «ضداجتماعی‌ها» فرستاده شد، فرار کرد و دوباره زندانی شد تا اینکه سرانجام جایگاهی در مؤسسه هنری دولتی پیدا کرد. در آنجا به همراه آقای رودریگز و دیگران او nueva trova را تأسیس کرد، جنبش آهنگ جدید که تعهد سیاسی را با موسیقی محلی پیوند داد. اما در حالی که آقای رودریگز به ژانر و دولت وفادار ماند، آقای میلانز به سرعت از هر دو پیشی گرفت. این دو در نهایت با هم اختلاف پیدا کردند.

صدای او خوش آهنگ بود، مانند رام ۲۰ ساله، روان و غنی. او نوازنده ای با تطبیق پذیری نادر، نوازنده گیتار، پیانیست، خواننده و آهنگساز بود که ۵۰ آلبوم منتشر کرد. تأثیرات او از موسیقی باروک و رنسانس گرفته تا ریتم‌های آفریقایی-کوبایی (او خود سیاه‌پوست بود)، بولروها و صداهای پیش از انقلاب که شهرت تازه‌ای در باشگاه اجتماعی بوئنا ویستا پیدا کردند. او در اوایل شعرهایی از شاعران کوبایی مانند نیکلاس گیلن را آهنگسازی کرد. در یک دوره فوق العاده بارور در اواخر دهه ۱۹۷۰ و اوایل دهه ۱۹۸۰ او صدای شاعرانه خود را پیدا کرد.

در “Yo pisaré las calles nuevamente/de lo que fue Santiago ensangrentada” (“من بار دیگر در خیابان های سانتیاگوی خون آلود قدم خواهم زد”) او برای کودتا علیه سالوادور آلنده عزادار شد. در شیلی و کسانی که به دست ژنرال آگوستو پینوشه جان باختند. اما این ترانه های عاشقانه او خواهند بود که ماندگار خواهند بود. آنها غنایی هستند، اما فشرده، نفسانی، تلخ و شیرین، از دست دادن به اندازه وجد. او در «پارا ویویر» («زندگی کردن») از معشوقش می‌خواهد که رابطه‌ای را که «بدون گوشت و میل هم هست» رها کند. در «El Breve Espacio»، «todavía quedan restos de humedad/sus olores llenan ya mi soledad/en la cama su silueta/se dibjua cual promesa/de llenar el breve espacio/en que no está» («ردی از رطوبت هنوز باقی مانده است. /بوی او اکنون خلوت من را پر می کند/شبه او که روی تخت کشیده شده است/وعده ای برای پر کردن فضای کوتاه جایی که او نیست.

سرخوردگی سیاسی در آثار او رخنه کرده است. صبح غم انگیز هاوانا در «دیاس د گلوریا» («روزهای شکوه»)، «من با ارواح زندگی می‌کنم که رویاها و وعده‌های دروغین [ما را] تغذیه می‌کنند». او از بقای استالینیسم در کوبا، فقدان حقوق و آزادی ها، فقدان اصلاحات انتقاد می کرد. او فکر می کرد، همانطور که معلوم شد، نزدیک شدن رژیم با ایالات متحده در زمان باراک اوباما به چیزهای زیادی منجر نخواهد شد. او گفت که از چپ باقی ماند، وفادار به آرمان های انقلاب، اما توسط رهبران آن “فریب خورده”. او برای مداوا به طور دائم به اسپانیا نقل مکان کرد. سال گذشته تظاهرات در سراسر کوبا علیه محرومیت، خاموشی و مدیریت نادرست بیماری همه گیر آغاز شد. دولت با دستگیری های دسته جمعی پاسخ داد. آقای میلانز سخنان خود را کوتاه نکرد: «سرزنش و سرکوب مردمی که ده‌ها سال برای حفظ رژیمی که در نهایت آنها را زندانی می‌کند فداکاری کرده و همه چیز داده‌اند، غیرمسئولانه و پوچ است.»

بوروکرات‌های کمونیست حاکم کوبا شروع به انتقاد از آقای میلان به عنوان یک «ضد انقلابی» کردند، اما از او می‌ترسیدند. او خیلی بزرگتر از آنها بود. در طول سال گذشته، در تور خداحافظی، او در هاوانا و میامی اجرا کرد، یکی از معدود هنرمندان کوبایی که در هر دو مکان مورد تشویق قرار گرفت. مرگ او در حالی اتفاق می‌افتد که کشور بیش از پیش در تضعیف روحیه فرو می‌رود. در طول ۱۲ ماه گذشته بیش از ۲۰۰۰۰۰ کوبایی (یا تقریباً ۲٪ از جمعیت) تلاش برای ورود به ایالات متحده متوقف شده اند. بسیاری از هنرمندان جوان به دنبال آقای میلان به اسپانیا رفته اند و مادرید را به پایتخت فرهنگی کوبا در تبعید تبدیل کرده اند. آقای میلان در “Exodo” (“Exodus”) که در سال ۲۰۰۰ منتشر شد، خواند: “دوستانی که دیروز داشتم کجا هستند.” “چه اتفاقی برای آنها افتاد؟” آنها کجا رفتند؟ چقدر غمگینم.» اکنون بسیاری از کوبایی‌ها همین را می‌گویند.

از Bello، ستون‌نویس ما در آمریکای لاتین، بیشتر بخوانید:
مسابقه برای تبدیل شدن به بانکدار توسعه برتر بعدی آمریکای لاتین (نوامبر دهم)
خارجی لولا -جاه طلبی های سیاسی با شرایط کاهش می یابد (۳ نوامبر)
فیلمی درباره تاریخ آرژانتین، سیاست امروز آرژانتین را روشن می کند (۲۷ اکتبر)

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.