پرونده ای علیه دو نیم کردن یک وزارت
ایرادات و نارساییهای ذاتی وزارت صنعت، معدن و تجارت با اقدام دولت در تقسیم آن به دو بخش «صنایع و معدن» و «تجارت» از بین نخواهد رفت. علی اکبر صابری، معاون سابق وزیر صنعت در نوشته خود در نشریه خواهر فایننشال تریبون، روزنامه فارسی زبان دنیای اقتصاد نسبت به اقدامات تصادفی هشدار می دهد که در گذشته فقط برای گرفتن نمره های مردود آزمایش شده اند. /p>
آنچه در ادامه میآید ترجمهای آزاد از نظر اوست.
ادغام وزارت صنایع و معادن و وزارت بازرگانی سابق در سال مالی ۱۳۹۰-۱۳۹۰ یکی از معدود اقدامات محمود احمدی نژاد رئیس جمهور پیشین بود که ظاهراً با هدف کوچک سازی انجام شد. با این حال، کاری که او در واقع انجام داد به دور از ادغام بود، زیرا این کلمه از نظر فنی تعریف شده است.
دولت متمرکزی که احمدی نژاد و مردانش عاشق آن بودند، در واقع مانع کوچک سازی به معنای واقعی کلمه بود. متأسفانه دولت حسن روحانی سبد این وزارتخانه را به فردی واگذار کرد که علیرغم توانایی استثنایی وی در اجرای پروژه های بزرگ، مهارت، شایستگی و عزم لازم برای هماهنگی مؤثر مأموریت های این وزارتخانه را نداشت. او (محمدرضا نعمت زاده) به جای اصرار برای اصلاحات نهادی، رویکردی عملی را اتخاذ کرد که منجر به حضور فراگیر بخش دولتی از قبل متورم شده در هر تجارت و تولید شد. نیازی به گفتن نیست که این شرکت خصوصی که از گرسنگی کمک گرفته بود، بار دیگر در رکود رها شد.
جای تاسف است که دولت باید با برنامه ریزی برای تفکیک وزارت صنعت، معدن و تجارت، همان مسیر آزمایش شده و آزمایش شده را طی کند. من معتقدم که تجزیه دو بخش “صنایع و معدن” و “تجارت” در وهله اول به دلایل زیر موفقیت آمیز نبود:
۱. ارتش موجود از واحدهای صنعتی ناکارآمد و ناکارآمد، نشانه بارز عملکرد ناامیدکننده این وزارتخانه در صدور مجوز است که اغلب یکی از جنبه های رانت خواری بوده و هست. در حقیقت، حداقل می توان گفت، وزارتخانه در واقع حامی و توزیع کننده خویشاوندی بود.
۲. شش شهرک صنعتی در اواخر دهه ۱۹۷۰ وجود داشت. اکنون ۹۴۰ چنین مکان در سراسر کشور وجود دارد. باید پرسید آیا تولید داخلی، اشتغال و توانایی ما ۱۵۰ برابر شده است؟ عقل متعارف این را می گوید که عدم وجود سازمانی که عمدتاً به عنوان ناتوان و ناکارآمد برای تقریباً چهار دهه تعریف شده است، بهتر از وجود آن است. این وزارتخانه به جای کمک به رشد و شکوفایی تولیدکنندگان در صحنه منطقهای و بینالمللی، همه چیز را تحت تأثیر نمایندگان پارلمان و مقامات محلی به هم ریخته است.
۳. بخش قابل توجهی از کارهایی که این وزارتخانه بعد از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ انجام داده است، مانند واردات کالاهای اساسی و توزیع آنها، در واقع از اختیارات بخش خصوصی است که تنها منجر به نقش و نفوذ ناخواسته دولت در امور بی اهمیت شده است. فهرست طولانی ناکارآمدی و نگرانیهای نابهنگام آن یک تأثیر عمده داشت: قیمتها به همراه هزینه زندگی بالا رفت.
۴. در سالهای اولیه صنعتی شدن ایران، اداره کل صنایع در وزارت اقتصاد وجود داشت. یکی از ویژگیهای اصلی صنایع در آن زمان این بود که آنها کاملاً به تنهایی کار میکردند و نیازهای خود را با استفاده از مهارتها و ابتکار خود برآورده میکردند. با شروع افزایش قیمت نفت، دولت درآمدهای بادآوردهای داشت و به بهانه تسریع در توسعه صنعتی، شروع به دخالت در مسائل تولید کرد. یکی از کارهای دست دولت راه اندازی سازمان های مختلف مانند سازمان گسترش و نوسازی صنایع بود. ۵۰ سال از آغاز به کار، به نظر میرسد IDRO به سادگی قادر نیست و نمیخواهد تعداد انگشت شماری از شرکتهای تولیدی پیشرو را اداره کند.
۵. رهبر انقلاب اسلامی بر اساس تجربه تلخ دخالت دولت ایران در تولید و بازرگانی، حضرت آیتالله خامنهای تصمیم گرفتند تا سیاستهای انقلابی اصل ۴۴ قانون اساسی که مشارکت بخش خصوصی در اقتصاد را بازتعریف میکرد، ابلاغ کنند. این فرآیند با هدف ارتقای مکانیسمهای اقتصاد بازار و پشتوانه خصوصیسازی انجام میشود.] حال این سوال مطرح میشود که چرا ۵ درصد از صنایع به بخش خصوصی واقعی واگذار شده است؟ واقعیت این است که سازمانهای ضعیف و شکست خورده مدتهاست که از حمایت دولتی، آشکار یا پنهان برخوردار بودهاند. و هنگامی که دولت تصمیم گرفت شرکت های زیان ده را به مشاغل خصوصی بفروشد، بدیهی است بدون یارانه دولتی، هیچ کس در ذهن درست خود علاقه ای به این موضوع نداشت.
تولید و تجارت حلقه هایی در یک زنجیره هستند. شکستن این زنجیره هزینه بسیار زیادی دارد و به رقابتپذیری آسیب میزند. یکی از اهداف اصلی در دستور کار توسعه باید تجارت باشد. بیشتر فعالیتهای این وزارتخانه غیرضروری است و بهتر است به جای تفکیک وزارتخانه، آنها حذف شود یا به بخش خصوصی واگذار شود. رسیدگی به اکثر مشاغل مرتبط در حال حاضر در حوزه وزارتخانه باید به عهده سازمان توسعه تجارت باشد.
علاوه بر این، ایجاد وزارتخانههای جدید به معنای کار کاغذی ناخواسته و غیرمفید و اتلاف وقت گرانبهای صنایع و مشاغل خصوصی است، چه رسد به همپوشانی و سردرگمی در تعیین وظایف وزارتخانههای شاغل و کم و بیش در حوزه کاری. و سپس واقعاً تعجب می کند که واقعاً چه اتفاقی برای کوچک کردن و یادگیری از تجربیات گذشته افتاده است.
منبع: Financial Turbine