پساتحریم، پسابرجام
سومین و جدیدترین گردهمایی مجمع اروپا و ایران در تاریخ ۳ می به طور جدی آغاز می شود.
این رویداد که به مدت دو روز ادامه دارد، بازیگران برجسته ای را از چندین بخش به زوریخ پایتخت مالی سوئیس می آورد تا در مورد محیط پس از تحریم در جمهوری اسلامی گفتگو کنند.
سازماندهنده در جایی که رقبای خود بارها و بارها به آن ضربه زدهاند برتری یافته است. آنها توانستهاند از چندین مانع، از جمله میدان مین اداره کنترل داراییهای خارجی ایالات متحده (یعنی تحریمها) طفره بروند، در حالی که با محدودیتهای ویزا برای شرکتکنندگان ایرانی خود مواجه نشدند.
به نظر می رسد رویداد امسال اوج مهارت های سازماندهی آنها باشد. این گروه نه تنها در مرحله پساتحریم به دلیل هیجان و سپس، به قول برخی ناامیدکننده، شتاب خود را حفظ کردند، بلکه توانستند افراد برجسته ای مانند جرون ون در ویر، رئیس رویال فیلیپس الکترونیکس و مهدی کرباسیان را نیز به دست آورند. رئیس سازمان توسعه و نوسازی معادن و صنایع معدنی ایران برای حضور در این مراسم.
موضوعاتی که در دستور کار رویداد آتی قرار دارند شامل بیمه، سهام خصوصی، بازاریابی و ارتباطات و همچنین ریسک و بررسی دقیق است، که این حوزه ها به جامعه سرمایه گذاری خارجی مربوط می شود.
اما وقتی وقایع به پایان می رسد، گفت و گوی تجاری چه می شود؟ آیا علاقه به همکاری از طریق سرمایه گذاری مشترک از گفتمان عمومی محو خواهد شد؟ آیا هیجان سرمایهگذاران برای ایران در ماههای آینده کاهش مییابد، چرا که از این فروشگاههای سخنگو خارج میشویم؟ من به چند دلیل در این مورد موافق نیستم.
همانطور که همه قبول دارند که «خستگی انجمن» شروع به تأثیرگذاری بر جامعه سرمایهگذاری کرده است و به نظر میرسد که نامهای مشابهی در هر رویدادی رخ میدهد، یک خط گفتگو باقی میماند که باید ثابت بماند، آن دیپلماسی است.
اولاً، از آنجایی که دیپلماسی سیاسی تنها می تواند نقش محدودی در تعامل فعال تجارت خارجی به جمهوری اسلامی داشته باشد، شکل دیگری از روابط، یعنی دیپلماسی تجاری، شکل خواهد گرفت.
دیپلماسی تجاری را می توان به عنوان روشی از دیپلماسی تعریف کرد که مربوط به فعالیتی است که توسط بازیگران دولتی و خصوصی انجام می شود. دیپلماسی تجاری که در ارتباط با آژانس های تجاری دولتی کار می کند، کار شبکه ای از بازیگران عمومی و خصوصی است که روابط تجاری را با استفاده از کانال ها و فرآیندهای دیپلماتیک مدیریت می کنند.
ثانیاً، از آنجایی که شرکتهای چندملیتی همچنان برای ورود به بازار ایران به مهاجران ایرانی و «متخصصان کشوری» متکی هستند، برای درک معاملات تجاری خود در ایران به دانشی که از طریق بازدیدها و از طریق تعامل با جامعه ایرانی خارجشده به دست میآیند تکیه میکنند.
علاوه بر این، آنها با موانع متعددی نیز روبرو هستند. به عنوان مثال، اطلاعات ارائه شده توسط یک فرد کمی تایید می شود. موضوع دیگر قابل اعتماد بودن داده های ارائه شده برای تبلیغ یک محصول جدید در جمهوری اسلامی است.
هوش
شرکتهای چندملیتی با موانع بیشتری در محیط وسیعتر مواجه هستند. چه نیاز به دست و پنجه نرم کردن با محیط سیاسی در حال تغییر در کشور و در عین حال درک چند میلیون ذینفعی که می توانند از محصول آنها استفاده کنند یا به آن علاقه مند شوند.
بدون عمل دیپلماسی تجاری، بازار یک راز باقی می ماند و اطلاعات به صورت سطحی منتشر نمی شود.
دیپلماسی کسب و کار فقط یک کلمه ساده برای مدیر بازاریابی نیست، بلکه یک تعهد جدی برای یک نامزد واجد شرایط است. برای ورود مردم به بازار داخلی باید دهها چالش پیش روی کسانی که وارد بازار ایران میشوند به منصه ظهور برسد و مورد بحث قرار گیرد.
ریموند سانر میگوید: «به منظور تحقق این شایستگی اصلی، شرکتهای جهانی باید یک عملکرد مدیریت دیپلماسی تجاری متشکل از یک دفتر دیپلماسی تجاری، شبیه به دفتر امور عمومی ایجاد کنند، اما گسترش یافته و شامل وظایف دیپلماتیک و تحت نظارت مستقیم مدیرعامل باشد». کتاب او به نام مدیریت دیپلماسی تجاری در سال ۲۰۱۰ منتشر شد.
گفتگو
گفتوگو نیز در هنگام برخورد با شریک خارجی یک موضوع پیشبینیکننده باقی میماند و همانطور که بسیاری از کارشناسان صنعت تأیید میکنند، تعامل با ایران چالشها و فرصتهای منحصربهفردی دارد.
ملاقات های یک به یک تنها به شریک خارجی در هنگام برخورد با شریک ایرانی خود شفافیت خاصی می دهد.
مزایای رویدادهای گروهی بزرگ مانند آن تالارهای اروپایی «توده بحرانی» بوده است که ممکن است جلسات متوالی در داخل ایران از دست برود. هنگامی که شما چند صد نفر در یک مرکز کنفرانس دارید، گفتگوهای تجاری با نرخ تصاعدی افزایش می یابد. جلسات در پرواز اتفاق می افتد و چیزهای جالب و کاملاً غیرمنتظره رخ می دهد.
کاری که دیپلماسی تجاری در این زمینه می تواند انجام دهد این است که گفت و گو را پس از رویداد زنده نگه دارد، اما “هوای” رویداد قابل تکرار نیست.
اتمیزه کردن رویدادها
در اصل، زمانی که رویدادها شروع به تبلیغ عناوینی مانند مجمع تجارت ایران و اروپا و غیره کردند، جدید و منحصر به فرد بودند، همانطور که یکی از مدیران تجاری در آن زمان به من گفت: “آنها به ما اجازه می دهند در مورد خودمان در زمینه بین المللی گسترده تر فکر کنیم”.
اما از آن زمان، با توجه به اینکه بخشهای تخصصی بیشتری به این مفهوم به عنوان یک تجارت پولساز نگاه میکنند، عناوینی مانند کنفرانس صادرکنندگان ایران و دیگران حتی در داخل ایران رایجتر شدهاند. مشکل این شکست گفتگو زمانی اتفاق میافتد که کسانی که ممکن است به کنفرانسهای گستردهتر آمده باشند، در یک کنفرانس تخصصی قرار میگیرند و خود را درگیر ایجاد شبکه میبینند.
در چنین کنفرانسی، مفهوم دیپلماسی کسبوکار به دلیل ماهیت کمرنگ رویداد، با تنها قرار گرفتن محدود در معرض کمکهای دولتی از انجمنهای تجاری و اتاقها از بین میرود.
در مجموع، دوران شکوه معرفی ایران در خارج از کشور از طریق کنفرانسها ممکن است به پایان برسد، اما با رشد و مشارکت فعال بیشتر دولتها، دیپلماسی تجاری داخلی و خارجی ممکن است بتوانند در هنگام توسعه روابط با کشورهای جدید در ترکیب باقی بمانند. شرکا.
آنچه پس از انجمن ها پیش می آید، خواه اتمیزه شدن بیشتر صنعت یا کاهش تدریجی علاقه باشد، باید دید.
منبع: Financial Turbine