ساکاموتو ریویچی صدای دنیا را شنید – و تغییر کرد آی تی
به گزارش اخبار تازه و به نقل از Economist:
SAKAMOTO ریویچی، که در ۲۸ مارس پس از یک مبارزه طولانی با سرطان درگذشت، یک بار روش موسیقی خود را چنین توصیف کرد: “من گوش هایم را به روی جهان باز می کنم.” اما چیزی که آقای ساکاموتو شنید، کمتر کسی می توانست. او بهعنوان عضو گروه تکنو پاپ ژاپنی ارکستر جادویی زرد، به پیشگامان الکترونیک مدرن کمک کرد. موسیقی او به عنوان آهنگساز موسیقی حماسی به آثار کارگردانانی مانند برناردو برتولوچی و آلخاندرو ایناریتو روح بخشید. او در کارهای انفرادی بعدی خود با صدایی از محیط اطراف دست و پنجه نرم کرد. درگذشت او ادای احترامی را از سوی مشاهیر موسیقی در سراسر جهان برانگیخت که شاهدی بر تأثیر فعالیت حرفه ای او در ژانر بود.
آقای ساکاموتو در سال ۱۹۵۲ در توکیو به دنیا آمد و خیلی زود به موسیقی پرداخت. او از یکی از کنسرواتوارهای برتر توکیو فارغ التحصیل شد و در آنجا موسیقی کلاسیک غربی را مطالعه کرد و به ویژه شیفته کلود دبوسی شد. در آنجا، او همچنین به موسیقی سنتی استان اوکیناوا ژاپن و همچنین موسیقی هند و آفریقا علاقه مند شد.
آقای ساکاموتو در اوایل کار خود، گوش های خود را بر روی صدای فناوری آموزش داد. ارکستر جادوی زرد (YMO)، گروهی که او در سال ۱۹۷۸ در کنار هوسنو هارومی تشکیل داد. الف> و تاکاهاشی یوکیهیرو، در آهنگهای دستگاهی که برای رقص در نظر گرفته شده بودند، از سینتیسایزرها استفاده میکردند – ترکیبی بدیع در آن زمان. آقای ساکاموتو در مستند «توکیو ملودی» در سال ۱۹۸۴ درباره آزمایشهایش گفت: «خطاها یا صداها مرا جذب میکنند و نمیدانم که آیا جریانهای فرهنگی جدیدی میتوانند از این کمبود بیرون بیایند». این دقیقاً همان چیزی بود که اتفاق افتاد: موسیقی آقای ساکاموتو به الهام بخشیدن به آنچه که بعداً به تکنو و هیپ هاپ تبدیل شد کمک کرد. کارهای اولیه او همچنین صدای بلیپ و بوپ را پیشبینی میکرد که به منظرهی صوتی دنیای دیجیتال مدرن تبدیل شد. (او در ساختن برخی از آنها، از جمله آهنگهای زنگ برای تلفنهای همراه اولیه نوکیا نیز به نوبهی خود دست میزند.)
YMO موفقیت آقای ساکاموتو را رقم زد. یک ستاره در ژاپن، که منجر به ایفای نقش مقابل دیوید بووی در فیلم اوشیما ناگیسا در سال ۱۹۸۳ “کریسمس مبارک، آقای لارنس” شد. آقای ساکاموتو پذیرفت که در این فیلم بازی کند به شرطی که بتواند آن را بازی کند. آهنگهای او، که آکوردهای ملودیک پیانو، سینتیسایرهای فراگیر و گیملان جاوهای را در هم میآمیخت، او را به شهرت جهانی سوق داد – و بهعنوان هنرمندی که میتوانست بین شرق و غرب پل ارتباطی برقرار کند، تثبیت کرد.
او سال ها بعد گفت: “من می خواهم دیوارهای بین ژانرها، دسته ها یا فرهنگ ها را بشکنم.” او فلسفه خود را «برون گرایی» توصیف کرد. «بیگانه بودن مانند موسی در بیابان است. کشوری وجود ندارد.”
در نیمه دوم زندگی حرفه ای خود به صدای طبیعت روی آورد. راجر پولورز، نویسنده و کارگردان سینما میگوید: «او به وزش باد و ریزش آب گوش میداد، به حرکت صخرهها و بال زدن برگها گوش میداد و آن صداها را – آگاهانه و ناخودآگاه – به موسیقی خود وارد کرد.
علائق صوتی او با سیاست او همراه بود. برای یک موسیقیدان ژاپنی غیرمعمول، آقای ساکاموتو از شهرت خود برای صحبت در مورد مسائل اجتماعی و سیاسی، از جمله حفظ محیط زیست و سرکوب مردم اوکیناوا استفاده کرد. انرژی هسته ای یک مشکل خاص بود. او در مصاحبه ای در سال ۲۰۰۶، پنج سال قبل از وقوع زلزله و سونامی در شمال شرق ژاپن و آغاز یک ذوب هسته ای در فوکوشیما، گفت: “آنها می دانند که انرژی هسته ای غیرضروری و خطرناک است.” در پی این فاجعه، آقای ساکاموتو اغلب برای حمایت از ساکنان محلی به منطقه سفر می کرد.
در سال ۲۰۱۴ اولین تشخیص سرطان زندگی آقای ساکاموتو را تکان داد. اما حتی این هم نتوانست اشتیاق او برای شنیدن بیشتر را خاموش کند. سال بعد او برای آهنگ «بازگشته» آقای ایناریتو آهنگ ساخت. دو سال بعد، او آلبومی با نام «async» را منتشر کرد که بر اساس کلاژهایی از شعر و موسیقی ساخته شده بود و تا حدی روی پیانوی آسیب دیده از آب که پس از سونامی در مدرسه ای پیدا کرد، ضبط شده بود. در «کودا»، مستندی درباره آقای ساکاموتو که در همان سال منتشر شد، میتوان او را در حال عبور از قطب شمال و انداختن میکروفون زیر یخ دید. او میگوید: «در حال ماهیگیری صدا هستم.» او به دوربین پوزخند میزند، و قبل از اینکه صید خود را «خالصترین چیزی که تا کنون شنیدهام» اعلام کند.■