کارایی عوامل کل چین (TFP) یا به‌طور بسیار کم است یا به‌سرعت از ایالات متحده پیشی گرفته است

0
نگاهی به داخل صنعت فولاد چین
کوین فری‌یر از Getty Images

روایت

تحلیل‌گران و سیاست‌گذاران به‌نظر نمی‌رسد بتوانند دربارهٔ داستان بهره‌وری چین به توافق برسند. برخی به داده‌هایی اشاره می‌کنند که نشان می‌دهند رشد کارایی عوامل کل چین (TFP)، بخشی از رشد خروجی که توسط افزایش نیروی کار یا سرمایه توضیح داده نمی‌شود و در واقع «باقی‌مانده»ی است که کارایی ترکیب این ورودی‌ها را نشان می‌دهد، به‌طور مداوم در حال کاهش است؛ این امر نشان می‌دهد که کشور ممکن است به حدود رشد خود نزدیک شود. در مقابل، شواهدی حاکی از این است که کارخانه‌های چینی به‌طور به‌طور چشمگیر کارآمد شده‌اند و خروجی فیزیکی به‌ازای هر کارگر دو تا سه برابر بیشتر از هم‌تایان آمریکایی خود تولید می‌کنند، اگرچه این گزارش‌ها TFP را اندازه‌گیری نمی‌کنند، اما اغلب به‌عنوان مدرکی برای افزایش TFP تفسیر می‌شوند.

واقعیت

هر دو دیدگاه تنها بخشی از داستان را بیان می‌کنند.

چرا این مهم است

  • در پیش‌روی طرح پنج‌ساله پانزدهم (۲۰۲۶–۲۰۳۰)، پکن بارها بر ارتقای کارایی عوامل کل (TFP) به‌عنوان هدف اصلی اقتصادی خود تأکید کرده است. شی جین‌پینگ افزایش TFP را «نماد» نیروهای تولیدی نوین چین نامید و روزنامه مردم کشور را فراخوانده است تا «نوک گاو نوآوری را بگیرد و برای بهبود کارایی عوامل کل تلاش کند».
  • در اصل، تأکید پکن بر TFP نشانگر تغییرات ریاضی رشد است. بخش نیروی کار رشد تولید ناخالص داخلی به‌دلیل عوامل جمعیتی به‌سرعت کاهش می‌یابد، حتی اگر تا حدودی با ارتقای سطح تحصیل جبران شود. بخش سرمایه پس از دهه‌ها سرمایه‌گذاری سنگین، نمی‌تواند به همان سرعت گسترش یابد — و سیاستگذاران به‌طور فزاینده‌ای می‌پذیرند که این‌طور نباید باشد. در نتیجه، TFP به‌عنوان عامل باقی‌مانده رشد تولید ناخالص داخلی که بهبودهای کارایی، فناوری و توانمندی‌ها را منعکس می‌کند، به متغیر تعیین‌کننده تبدیل می‌شود.
  • برای پکن، ارتقای TFP یک ضرورت استراتژیک در رقابت با ایالات متحده برای رهبری اقتصادی و فناوری است. TFP ثابت می‌تواند رشد را محدود کند؛ افزایش TFP فاصله کارایی را با اقتصادهای پیشرفته کوتاه می‌کند و احتمالاً آزمون مهم‌تری برای رقابت‌پذیری آمریکا نسبت به رشد سرخط تولید ناخالص داخلی است.

زمینه

  • کارایی عوامل کل (TFP) به‌طرز مشهوری دشوار برای اندازه‌گیری است. TFP بخشی از رشد است که پس از حذف اثرات نیروی کار و سرمایه (و در برخی محاسبات اقتصادی حتی سرمایه انسانی) باقی می‌ماند؛ بنابراین به‌شدت به کیفیت داده‌ها و روش‌شناسی حساس است.
    • جدول پن جهانی (Penn World Table) به‌تازگی منبع داده‌ای را که برای محاسبه مسیر TFP چین استفاده می‌شود، تغییر داد. نسخه‌های قبلی نشان می‌دادند که TFP چین نسبت به ایالات متحده بین سال‌های ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۹ کاهش یافته است و چین را در رتبه ۸۳ از میان ۱۱۸ اقتصاد جهان قرار می‌داد.
    • نسخهٔ جدید نشان می‌دهد که TFP سالانه حدود ۲.۳٪ افزایش می‌یابد و چین را در رتبه ششم جهان می‌گذارد؛ این نتیجه صرفاً به‌دلیل استفاده از آمار رسمی تولید ناخالص داخلی چین به‌جای برآوردهای جایگزین است.
  • مقایسات کارایی عوامل کل بین‌المللی به‌ویژه با دشواری‌های فراوانی مواجه است. TFP داخلی هر کشور پیشاپیش به‌دست آوردن دقیق آن دشوار است. تفاوت‌های موجود در چگونگی تعریف و اندازه‌گیری سرمایه و ساختارهای صنعتی، ضریب قیمت تولید ناخالص داخلی، و مسائل کلاسیک تجمیع داده‌ها باعث می‌شود که اختلافات ظاهری «بهره‌وری» بیشتر به چالش‌های آماری مربوط باشد تا مقایسه‌های واقعی کارایی، که این مسأله را در اندازه‌گیری تشدید می‌کند.
  • بهره‌وری نیروی کار گاهی با TFP اشتباه گرفته می‌شود. شواهدی (مانند «بازگشایی پارادوکس بهره‌وری چین») نشان می‌دهند که کارگران چینی در صنایع تولیدی منتخب، دو تا سه برابر خروجی فیزیکی بیشتری نسبت به آمریکایی‌ها تولید می‌کنند.
    • اما این مطالعات بر خروجی به‌ازای هر کارگر متمرکز هستند و فقط شامل چند بخش سرمایه‌بر (فولاد، ساخت‌کشتی، خودروهای برقی) می‌شوند و از داده‌های شرکت‌های فهرست‌شده استفاده می‌کنند. بنابراین، این مقایسه‌ها نشانگر قدرت صنعتی چند شرکت در چند بخش منتخب هستند، نه TFP.
    • همچنین تمرکز محدود بر صنایع خاص (مانند خودروسازی) یا محصولات منفرد (مانند تسلا) به‌راحتی می‌تواند ناکارآمدی‌های قابل‌توجه دیگری را در اقتصاد (مانند مسکن، زیرساخت‌ها) نادیده بگیرد.

بررسی واقعیت

  • روایت TFP به آنچه اندازه می‌گیرید بستگی دارد.
    • TFP نشان می‌دهد که تمام ورودی‌ها (نیروی کار، سرمایه، فناوری، شیوه‌های مدیریتی، مواد و غیره) تا چه‌قدر به‌کارآمدی ترکیب می‌شوند، در حالی که بهره‌وری نیروی کار خروجی به‌ازای هر کارگر را می‌سنجد. این دو تنها زمانی به‌طور تقریبی می‌توانند جایگزین هم شوند که پیکربندی سرمایه به‌ازای هر واحد نیروی کار قابل مقایسه باشد.
    • در مورد چین، عمق سرمایه‌گذاری بخش عمده‌ای از افزایش ظرفیت تولیدی را توضیح می‌دهد. به‌عنوان مثال، خودکارسازی باعث می‌شود که کارگران در بخش‌های خودکار، به‌نظر کارآمدتر باشند، حتی اگر کارایی سیستمیک کل اقتصاد بهبود نیافته باشد.
  • مقایسه «کارایی» بین سامانه‌های بازار و غیربازار به‌صورت ذاتی مشکل‌زا است.
    • در مباحث رسانه‌ای دربارهٔ نظام چین، «کارایی» غالباً به‌صورت سست به سرعت ساخت، گسترش و اجرا اشاره دارد — یعنی چقدر ترجیحات سیاسی به‌سرعت به نیروهای صنعتی تبدیل می‌شوند.
    • این مسأله کاملاً متفاوت از رشد بهره‌وری مبتنی بر بازار است که بر حداکثرسازی خروجی به‌ازای هر واحد ورودی تأکید دارد. هرچند نظام چین در بسیج مؤثر برتری دارد، اما لزوماً در تخصیص بهینه موفق نیست.
  • کاهش تحریفات ساختاری ذاتی در تخصیص منابع کلید بهبود TFP است، علاوه بر پیشرفت‌های فناوری.
    • رفتار دولت‌های محلی توسط محدودیت‌های مالی و مشوق‌های بوروکراتیک که مقیاس را پاداش می‌دهد، شکل می‌گیرد.
      • رقابت میان مناطق برای دریافت یارانه‌ها اغلب به ساخت‌های صنعتی تکراری و سرمایه‌گذاری ناکارآمد منجر می‌شود.
      • این دینامیک به نابرابری مداوم بین اولویت‌های صنعتی و حوزه‌های عقب‌مانده‌ای نظیر خدمات و مصرف کمک کرده است.
    • سیستم مالی داخلی چین نیز این نتایج را شکل می‌دهد — بانک‌های دولتی هنوز به‌طور پیش‌فرض از شرکت‌های دولتی (SOE) حمایت می‌کنند، صرفنظر از کارایی؛ شرکت‌های خصوصی معمولاً برای قرض گرفتن هزینه بیشتری می‌پردازند و بازارهای سرمایه همچنان از بالا به‌پایین هدایت می‌شوند.
    • موانع نظارتی و تکه‌تکه‌سازی بازار همچنان محدودیت‌های عمده‌ای به شمار می‌آیند.
    • به‌نظر می‌رسد آگاهی سطح‌بالا از این مسأله وجود داشته باشد.
      • پیشنهاد پکن برای ایجاد یک بازار ملی یکپارچه در نقشه‌راه طرح پنج‌ساله پانزدهم هدف دارد تا محافظه‌کاری محلی را کاهش داده و کارایی را بهبود بخشد.
      • تمرکز ریتوریکی بر سرمایه‌گذاری در مردم از طریق گسترش آموزش، بهداشت، مراقبت از کودکان، و حمایت اجتماعی، همان‌طور که در نقشه‌راه ذکر شده، اگر اجرا شود، احتمالاً تخصیص بهتری از منابع خواهد بود.
      • اما آثار این اقدامات زمان‌بر خواهد بود و چالش‌های اندازه‌گیری همچنان مهم باقی می‌مانند.

در میان سطرها

بحث درباره TFP مسألهٔ کلیدی را روشن می‌کند: کارایی در اقتصادهایی که دولت، بازار و صنعت به‌طرز بنیادی متفاوت با هم تعامل می‌کنند، چگونه باید درک شود؟ مقایسات بین‌المللی به‌طور اجتناب‌ناپذیری با این خلأهای مفهومی روبرو هستند.

نقطهٔ مقابل

یک مفهوم محدودتر و قابل‌مدیریت‌تر از کارایی، مانند بهره‌وری نیروی کار، ممکن است نسبت به برآوردهای گسترده TFP مفیدتر باشد، همان‌طور که آرتور کروبر از Gavekal Dragonomics به ما گفته است:

تمرکز بر بهره‌وری نیروی کار به‌جای TFP می‌تواند بینش واضح‌تری نسبت به کارایی سطح شرکت‌ها ارائه دهد. برای مثال، کارخانه‌های گیگا‌فکتوری تقریباً یکسان تسلا در شانگهای و کالیفرنیا خودروهای یکسانی می‌سازند اما سطوح بهره‌وری بسیار متفاوتی دارند؛ این اختلاف به‌سادگی توسط تفاوت‌های پایه سرمایه یا طراحی کارخانه قابل توضیح نیست. در حالی‌که سیاستگذاران چینی اغلب TFP را به‌کار می‌برند، این مفهوم بیشتر به‌عنوان یک عبارت کوتاه‌نویسی ریتوریکی برای ارتقاء فناوری به‌کار می‌رود تا یک مفهوم مبتنی بر شواهد.

برای ارزیابی حقیقت‌پذیری مدل رشد چین، تحلیل‌گران باید به‌جای آنچه کروبر «گل لجن مفهومی» TFP می‌نامد، بر معیارهای قابل‌مشاهده‌ای همچون بهره‌وری نیروی کار و حاشیه محصول سرمایه تمرکز کنند.

نتیجه‌گیری

به‌نظر می‌رسد TFP چین نه در حال سقوط است و نه در حال پرواز. تمرکز پکن بر بهبود آن نشانگر آگاهی از ناکارآمدی‌های منابع است، به‌علاوه فشارهای جمعیتی و ژئئوپولیتیکی که مدل رشد را شکل می‌دهند. تفاوت‌های مفهومی بین سامانه‌های اقتصادی همیشه مقایسات را پیچیده می‌کند، اما داده‌های پیوسته و شفاف می‌توانند شکاف بین قابل‌اندازه‌گیری و قابل‌مقایسه شدن را کاهش دهند. به همین دلیل، کدگذاری سخت‌گیرانهٔ TFP در طرح پنج‌ساله پانزدهم توصیه نمی‌شود؛ زیرا تبدیل چنین معیاری که به‌دقت اندازه‌گیری نمی‌شود به هدفی الزام‌آور می‌تواند انگیزه‌های منفی ایجاد کند.

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.