یک نسل پس از اتحاد دوباره آلمان، اختلافات عمیق ماندن
به گزارش اخبار تازه و به نقل از Economist:
تاو مرد در یک جامپر یاس بنفش بیرحم است. او می پرسد چرا آلمان دست نشانده ایالات متحده است؟ در پاسخ، اولاف شولز، صدراعظم آلمان، تاریخ جمهوری فدرال را ترسیم می کند و صبورانه اضافه می کند که خطری که در حال حاضر با آن مواجه است، آمریکا نیست، بلکه جنگ روسیه علیه اوکراین است. نتیجهگیری او، «ما دستور نمیگیریم»، تشویق مؤدبانه را برانگیخت.
ممکن است عجیب به نظر برسد که ۳۳ سال پس از پایان جنگ سرد، رهبر آلمان باید یکی از همشهریان خود را متقاعد کند. که کشور آنها که وزنترین کشور اروپا از نظر جمعیت و GDP است، مستقل است. یک سرنخ در جایی است که این مبادله اتفاق افتاده است: کوتبوس، شهری کوچک در قلب صنعت زغال سنگ که زمانی حیاتی بود در کشور سابقاً افتخار آلمان شرقی. در سراسر پنج “ایالت جدید” شرقی که در سال ۱۹۹۰ به ۱۱ ایالت غربی جمهوری فدرال ملحق شدند، بسیاری از مردم هنوز هم در بدبینی تاریک مردی که در جامپر یاس بنفش است، شریک هستند. با وجود دههها سرمایهگذاری عمومی عظیم، تغییرات جمعیتی و رفاه فزاینده، ۲۰ درصد آلمانیهایی که در شرق زندگی میکنند، هنوز تمایل دارند متفاوت فکر کنند، متفاوت عمل کنند و متفاوت رأی دهند.
این تفاوت ها اهمیت دارند. رای دهندگان آلمان شرقی شامل بخش بزرگی از آزادگان هستند که به هیچ حزبی وابسته نیستند. این امر احزاب سنتی، مانند سوسیال دموکرات های آقای شولز را تشویق می کند تا برای جلب نظر آنها بسیار تلاش کنند. سیاستمداران همچنین ممکن است در انجام عمل تردید کنند – صدراعظم سال گذشته متهم شد که در آزاد کردن تانکهای لئوپارد ساخت آلمان برای اوکراین کند بوده است – به دلیل ترس از بیگانگی یاسپرندگان.
نگرانی ها بیجا نیستند. نظرسنجی INSA، یک گروه تحقیقاتی، نشان می دهد که در اوایل ماه مه، برای اولین بار، حزب راست افراطی Alternative für Deutschland (AfD) از هر دو رقیب سنتی میانه رو آلمان پیشی گرفت و به محبوب ترین حزب در شرق (به استثنای برلین) تبدیل شد. به غیر از ۲۶% از اوسی که در انتخابات سراسری به AfD رای میدهند، ۹% دیگر قصد حمایت از دور را دارند. حزب Die Linke را ترک کرد. این آمارها به ترتیب دو و سه برابر آن چیزی است که هر یک از طرفین در غرب به دست می آورند.
در مورد روسیه و اوکراین، فقط با آلمانیهای دیگر نیست که اوسیسمایل است، بلکه تقریباً با سایر آلمانیها متفاوت است. بلوک شوروی حدود نیمی از آلمان غربی موافق هستند که آمریکا یک “شریک قابل اعتماد” است و آلمان باید کمک های نظامی به اوکراین را افزایش دهد. اما تقریباً سه چهارم مردم آلمان شرقی هر دو پیشنهاد را رد می کنند. بررسی نگرش به روسیه در سال ۲۰۲۰ شکاف مشابهی را نشان داد. شرقیها بیشتر موافق بودند که ولادیمیر پوتین یک «رئیسجمهور کارآمد» است و خیلی کمتر احتمال داشت که او را «تهدیدی برای اروپا» توصیف کنند. چندین نفر در گروههای متمرکز توضیح دادند که تجربه باعث شد آنها «تبلیغات را بهتر درک کنند» تا بتوانند نسخه غربی را «نگاه کنند». در همین حال، عناصر ناراضی در شرق، مانند افسران ارتش و اطلاعات سابق آموزش دیده در شوروی که اعتبار آنها پس از اتحاد از بین رفت، به حفظ یک صدای ضد آمریکایی دائمی کمک می کند: ناتو روسیه را “تحریک” کرد، شرکت های نفتی آمریکایی از آنها سود می برند. جنگ به هزینه آلمان و غیره.
نه دقیقاً اوستالژی
چند اوسیهای معمولی می خواهند برگردند دیرک اوشمان، نویسنده کتاب پرفروش اخیر، با گذشت زمان، اصرار دارد که با نارضایتیهای آنها ابراز همدردی میکند. اتحاد تا حد زیادی یک موفقیت است، و ناله تا حدی فقط نشان دهنده تمایل ملی به تیرگی است. با این حال، شکاف ها همچنان قابل توجه هستند، که از جمعیت شناسی شروع می شود. شرق به طور قابل توجهی قدیمی تر، کم جمعیت تر و تنوع کمتری دارد. آلمان شرقی در مشاغل نخبگان کمتر نمایندگی می شود. هیچ ژنرال اوسی در ارتش آلمان وجود ندارد. آنها بسیار کمتر از ۵٪ از قضات فدرال یا مدیرعامل ۱۰۰ شرکت برتر آلمان را تشکیل می دهند. مطالعهای در سال ۲۰۲۲ نشان میدهد که آنها حتی در شرق دارای اقلیتی از موقعیتهای پیشرو هستند.
این تأخیر طولانی تا حدی ناشی از نقصهای آشکار است. کاتیا هویر، یک آکادمیک متولد آلمان شرقی، در تاریخ جدید دولت کمونیستی، «آن سوی دیوار» خاطرنشان می کند که اتحاد به سختی بر اکثر وسیس ها تأثیر گذاشت، اما شرق را وارونه کرد. کمتر شبیه یک ادغام بود تا یک تصاحب ناگهانی، که در آن «دولتهای جدید» با سرمایهی صفر خودشان، داراییهای قابل فروش کم و مهارتهای نادرست در آن سقوط کردند.
جای تعجب نیست که یک چهارم Ossis بین ۱۸ تا ۳۰ سال، اغلب واجد شرایط ترین یا جاه طلب ترین، به غرب نقل مکان کردند. حدود ۳ متر به سمت دیگر حرکت کرد، اما عمدتاً به شهرهای بزرگتر رفت و مناطق روستایی را متروکه کرد. تازه واردها ملک انتخابی را تصاحب کردند و بومیان را به سمت حاشیه های شهری ارزان تر سوق دادند. در ماه مارس، یک همهپرسی محلی درباره اقدامات زیستمحیطی قویتر در برلین، پایتخت آلمان که زمانی تقسیم شده بود، یک شکاف جدید آشکار را آشکار کرد: نواحی مرکزی نجیب به شدت به نفع آن رای دادند، در حالی که در میان شهرکهای مسکن حومهای تیره و تار Marzahn-Hellersdorf، یک A fD سنگر، سه چهارم رأی مخالف دادند.
آقای اوشمان میگوید با این حال، آنچه شرقیها را آزار میدهد، کمتر اقتصاد است تا نگرش. او میگوید تا جایی که اصلاً اهمیت میدهند، آلمانهای غربی شرق را «محل بیماری، عدم تعادل، نالههای پر سر و صدا میدانند». آلمان شرقی قدیم ممکن است در واقع از مراقبت روزانه بهتر برای کودکان، اصطکاک طبقاتی کمتر و برابری بیشتر برای زنان برخوردار بوده باشد، اما گفتن این موضوع باعث نادیده گرفتن جنبه بی رحمانه حکومت کمونیستی می شود. فرهنگ عامه تمایل دارد که آلمان شرقی را به عنوان اتاقی از وحشت یا یک پارک موضوعی با مد وحشتناک به تصویر بکشد.
دو بخش آلمان در واقع به آرامی به هم نزدیک می شوند. شکاف درآمدی به ویژه با کمک سرمایه گذاری های بزرگ شرکت هایی مانند Infineon، Intel و Tesla در حال کاهش است. اما همانطور که تکان هایی مانند جنگ در اوکراین آشکار می شود، شکاف های اساسی در جامعه آلمان ممکن است یک نسل دیگر طول بکشد تا بسته شود. ■