مبالغه در آمار و کاهش اعتماد عمومی به وزارت جهادکشاورزی

0

شاید گمان شود اعلام آمار و ارقام مبالغه آمیز و برنامه های غیر عملی با وعده «آینده» و پسوندهای «خواهد شد» و «می شود» و قید «اگر تامین اعتبار شود»، می توانند برای مردم و کشاورزان امیدوار کننده و انرژی بخش باشند، پس باید تا می توانیم آینده ای روشن را ترسیم کنیم تا نارسایی ها موجب نشود روحیه کشاورزان و تولیدکنندگان و مصرف کنندگان و مردم تضعیف شود.

ظاهر این استدلال و تحلیل، خوب و بی نقص است، اما در عمل، به ویژه در مورد کشاورزی و محصولات آن که یک سرش تولیدکنندگان هستند و سر دیگرش جمعیت بالای ۸۰ میلیونی کشور به عنوان ناظران شبانه روزی و ارزیاب های دقیق قابل اتکا، درستی یا نادرستی واقعیت ها به راحتی و بلاوقفه آشکار می شوند!

به واقع، صحت و سقم تحقق یا عدم تحقق برنامه ها و وعده وعیدها مورد ارزیابی و راستی آزمایی اهالی کشور و حتی ایرانیان خارج از کشور قرار می گیرند و مردم به عنوان داوران سیاست ورزی و برنامه ریزی وزارت جهاد کشاورزی وارد صحنه قضاوت می شوند.

در قیاس، شاهد بوده و هستیم کمتر مناقشه یا قضاوتی مثلا در مورد میزان تولید یا واردات فولاد یا کمبود و گرانی و افزایش قیمت آن به طور گسترده و سراسری صورت می گیرد، یعنی این موضوع الزاما تبدیل به یک موضوع عمومی و یا یک واکنش سراسری نمی شود و چه بسا هفته ها طول بکشد تا مردم متوجه آن شوند، اما در مورد پیاز و سیب زمینی و گوجه وحتی بادمجان و … اتفاق می افتد و به سرعت هم سراسری و رسانه ای می شود.

مصداق روشن آن اینکه؛ یکی از وزرای دولت احمدی نژاد تعریف می کرد بعد از یک سال کار شبانه روزی، شب عید برای دیدار مادرش و همچنین سرکشی غیر رسمی به استان خوزستان رفته بود که رئیس جمهور در روز دوم فروردین زنگ می زند و با اعتراض می گوید «این چه وضع بادمجان است؟ در تهران بادمجان کمیاب و بسیار گران شده». این وزیر گفت دست از دیدار خانواده برداشتم و بلافاصله با سازمان تعاون روستایی یکی از شهرهای استان خوزستان تماس گرفتم که فوری چندین کامیون بادمجان روانه تهران کنند!

این تعریف مستند حاکی از آن است که کمبودها، بیش بودها و یا گرانی هر کدام از محصولات کشاورزی، موضوعات حادی هستند که حتی واکنش سطوح بالای تصمیم گیری را برمی انگیزند، حال به همین نسبت اگر اعلام برنامه های اجرایی واقعی نباشند و بر بستر مبالغه گویی و خوش بینی بی پایه اعلام شوند، به سال نکشیده، کشاورزان از یک سو و مردم به عنوان مصرف کنندگان شبانه روزی از سوی دیگر می پرسند «پس چه شد»؟

وقتی یک معاون وزیر بدون بررسی مطالعاتی و تحقیقاتی در مورد پیشرفت الگوی کشت یا کشاورزی قراردادی می گوید طرح الگوی کشت در مورد باغبانی را هم در دستور کار اجرایی داریم، دیگری اعلام می کند ۵ میلیون هکتار ازجنگل های کشور را سم پاشی یا برای از بین بردن آفات مبارزه بیولوژیک می کنیم، دیگری می گوید تا ۲ سال آینده ۵ بیماری دامی از جمله تب برفکی، شاربن و… را ریشه کن خواهیم کرد، یا گفته می شود تا پایان سال ۱۴۰۲، ۷۵ هزار هکتار فضای گلخانه ای به گلخانه های موجود کشور اضافه می کنیم، اعلام یکباره «ستاد مردمی کاشت یک میلیارد درخت» و فراگیر شدن موضوع آن و…، طبعا پرسش های بسیاری در مورد چگونگی تأمین آب مورد نیاز، اقلیم های کشت، بودجه و اعتبار تامین این تعداد درخت، چاله کنی و ده ها بحث دیگر مطرح می شود. تامین بودجه اینها از چه محل اعتباری پیش بینی شده؟

اینکه یک وزارتخانه برای اجرای یک برنامه گسترده، همکاری و همراهی آحاد جامعه، مسئولیت اجتماعی همه دستگاه ها، صاحبان صنایع معادن و بخش خصوصی، رسانه ها، سمن های مردم نهاد، نیروهای نظامی ارتش و سپاه را فقط در قالب تشکیل یک ستاد، مسلم بداند و کار به آنجا بکشد که بخش های داخل یک وزارتخانه با هم پروتکل کاشت درخت امضا کنند، حواله کار به «نشد» است!

 

یادآور می شود که اگر این طرح کاشت یک میلیارد درخت محقق شود، اسم آقای ساداتی نژاد در تاریخ کشاورزی کشور باقی خواهد ماند، زیرا کاری بزرگ، ارزشمند و بی سابقه است، اما پیش از این هم طرح های بزرگ «کاشت درخت از حرم تا حرم» با آب و تاب و شور و هیجان اعلام و صدها تابلوی فلزی پایه دار نیز برای فرهنگ سازی و ترویج در طول بزرگراه تهران قم البته به صورت غیر استاندارد با نوشته های ریز که در سرعت ۱۰۰ کیلومتر در ساعت اصلا قابل خواندن نبودند اعلام شد و در دست اجرا قرار گرفت ولی به طور کامل شکست خورد.

به هر روی، مصادیقی از این دست که با گذشت چند ماه از اعلام آنها چیزی دیده نمی شود و گزارشی هم از پیشرفت کار به گوش افکار عمومی نمی رسد، به جای امیدواری، ناامیدی و بی اعتمادی، نه تنها در میان مردم و بهره برداران، بلکه در میان مسئولان رده های مختلف نیز نسبت به وزارت جهاد کشاورزی و به ویژه شخص وزیر به صورت برگشت ناپذیر به وجود می آورد.

مصداق این اعلام های یکباره در روندی معکوس، اعلام قیمت فروش هر کیلو گوشت مرغ یا تخم مرغ با هدف حمایت از تولید است که بازار حسب میزان تولید انجام شده یا نشده، قیمت خود را در یک دایره بسته بر تولیدکننندگان یا مصرف کنندگان تحمیل می کند، سپس موضوع چنان حاد می شود که وزارت جهاد کشاورزی برای یاری رسانی به تولید، مردم را به خرید گوشت مرغ بیش از نیاز خود و برای ذخیره سازی در یخچال های خانگی فرا می خواند. خب بدیهی است مردمی که تجربه تلخ ایستادن در صف های طولانی گوشت مرغ را دارند، حالا و در قیاس با این دعوت به خریدها، نسبت به برنامه ها و سیاست های وزارت جهاد کشاورزی بی اعتماد می شوند. اعلام برنامه هایی که تحقق آنها نیازمند اعتبار و بودجه مشخص است ولی چنین بودجه و اعتباری به اندازه کافی وجود ندارد، نوعی خودزنی است.

در پایان خوب است در حوزه جامعه شناسی بی اعتمادی و اعتماد مردم به دولت ها گفته شود که بی اعتمادی دو مشخصه دارد: یکی قابلیت تکثیر مبالغه آمیز توسط افکار عمومی و دومی، برگشت ناپذیر بودن آن.

 

 

به عبارتی؛ یک وزیر از دو حوزه رای اعتماد می گیرد: یکی رای اعتماد مجلس که در چارچوب لابی های قدرت و ائتلاف های تعریف شده و نشده و وعده وعیدهایی که به نمایندگان استان ها داده می شود کسب می گردد و دیگری، رای اعتمادی است که مردم به یک وزیر به خاطر عملکرد و حرف ها و نظرهایش می دهند. جنس دومی، اگر بی اعتمادی باشد در هر صورت برگشت ناپذیر است و نمی توان آن را از طریق لابی ها، آنطور که در مجلس متداول است کسب یا تثبیت کرد.

نکته دیگر در حوزه جامعه شناسی اعتماد این است که اعتماد، حتی در حوزه های شخصی به دشواری حاصل ولی به سادگی شکسته می شود و از بین می رود و هر چقدر که رای اعتماد مجلس به وزراء، بر اعتماد افکار عمومی تاثیر بلاواسطه و مستقیمی ندارد، بی اعتمادی مردم نسبت به دولت یا یک وزارتخانه بر رای اعتماد مجلس اثر دارد؛ پس لازم است محور اعلام برنامه های مهم و گسترده را بر اساس تحقق واقعی آنها قرار داد نه برای مصلحت سیاسی و یا فرض ایجاد دلخوشی های کاذب و زود گذر، زیرا عدم اجرای آنها موجب بی اعتمادی برگشت ناپذیر می شود!

منصور انصاری

 

 

[انتهای پیام]

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.