“شما همیشه ۰ ٪ آماده خواهید بود”: پناهندگان اوکراین در زندگی به دور از خانه

0

به گزارش اخبار تازه و به نقل از Economist:

مصاحبه با برخی از کسانی که مجبور به ترک پس از حمله روسیه هستند

<بخش کلاس = "تصویر svelte-xlxyua">
<شکل کلاس = "svelte-xlxyua" خوانایی = "1">

تصویر: Katrin Streicher

شکل>
بخش>

یادداشت ویراستار: افرادی که در اینجا نمایش داده شده برای مقاله ای منتشر شده

s ome هشت میلیون اوکراینی ها پس از شروع ولادیمیر پوتین جنگ خود را یک سال پیش در اروپا پراکنده کردند. اکثریت قریب به اتفاق زنان و کودکان هستند. بیشتر مردان اوکراینی در سن مبارزات مجاز به ترک نیستند. برخی از این پناهندگان در حال ساختن زندگی جدید در خارج از اوکراین هستند. دیگران قبلاً بازگشتند یا قصد انجام این کار را داشتند. بسیاری از آنها در وسط گیر کرده اند و قادر به رفتن به خانه نیستند اما حاضر به تسلیم امید نیستند.

اقتصاددان با ده ها پناهنده اوکراینی مصاحبه کرد تا دریابد که زندگی آنها چگونه تغییر کرده است و چگونه کشورهای میزبان آنها سازگار هستند. داستان های آنها قابل توجه است. بسیاری از آنها بین ایمنی و خانواده انتخاب می کردند و سفرهای آنها از اوکراین اغلب خطرناک و پریشانی بودند. در زیر داستانهای هشت فرد و زوج وجود دارد که تجربیات آنها معمولی برای میلیون ها نفر دیگر است.

alla ،
برلین

در پاسخ به این سوال که او کجا جنگ بود ، آلا (تصویر بالا) ، یک پناهنده میانسال ، بلافاصله شروع به گریه می کند. او “وحشت” شد که روس ها در اواخر فوریه ۲۰۲۲ ، در اواخر فوریه ۲۰۲۲ ، یک سری از حملات موشک به بخش های مسکونی شهر خود در خارکف ، شهر دوم اوکراین را آغاز کردند.

او می گوید ، آلمانی هایی که او با او روبرو می شود چیزی نبوده است. “این به من اراده زندگی می کند.” حداقل به همان اندازه مهم است که از حمایت متقابل در بین ۲۰۰ نفر دیگر از پناهندگان یهودی اوکراینی که با آنها آلا و همسرش در هتلی در شارلوتنبرگ ، منطقه ای در برلین غربی زندگی کرده اند ، از ماه آگوست مهم بوده است. در قلب جامعه یک خاخام کاریزماتیک از Dnipro قرار دارد که از طرف پناهندگان با مقامات شهری ارتباط برقرار می کند ، اطلاعات و مشاوره را در شام های شب شب شبرت ارسال می کند.

آلا وقت خود را صرف یادگیری آلمانی ، در کلاسهای ادغام با بودجه دولتی و مراقبت از همسرش می کند. اما این یک زندگی کامل نیست. او نمی تواند بدون ترجمه Google با افراد محلی ارتباط برقرار کند و خانه را از دست ندهد. او می گوید: “من آینده ای را در اینجا نمی بینم.” اما بازگشت به خارکف بمباران شده ، نزدیک به خط مقدم و فقط ۵۰ کیلومتری مرز اوکراین با روسیه ، به سختی قابل تصور به نظر می رسد. او می گوید ، این شهر در طول زمستان تا حد زیادی ساکت بوده است. اما بعد از آن چطور؟

ناتالیا ،
wroclaw

در ۲۴ فوریه ، سربازان روسی در یک شهر کوچک در منطقه Kherson ، در جنوب اوکراین وارد شدند. ناتالیا ، که در یک رستوران کوچک کار می کرد ، می گوید ، سربازان در حال تیراندازی به “همه چیز” بودند که هواپیماهای جنگنده در بالای سرش قرار گرفتند. روحیه یکی از “وحشت کامل” بود. اشغال بعدی وحشیانه بود: روسها یکی از دوستان ناتالیا را به بازداشت بردند ، او را مورد ضرب و شتم قرار دادند ، او را از غذا و آب محروم کردند و او را مجبور به ستایش ولادیمیر پوتین در دوربین کردند.

ناتالیا به همراه پسر و مادرش به زاپورژیا در نزدیکی فرار کرد و فقط برای دیدن ماشین در پشت وی که در اثر اعتصاب روسی ویران شده بود ، دید. بنابراین او به ترغیب اوکراین برای لهستان به پیشنهاد یک دوست ، به اقناع کمی نیاز داشت. او مجبور شد مادرش را پشت سر بگذارد تا از پسر دیابتی خود مراقبت کند ، که او اعتقاد نداشت از این سفر زنده بماند. سفر انفرادی او او را از طریق کریمه اشغالی ، هزاران کیلومتری روسیه غربی و سپس به لتونی و در نتیجه اتحادیه اروپا برد.

از طریق آژانس ناتالیا کار به عنوان پاک کننده در Wroclaw ، در جنوب غربی لهستان پیدا کرد. اما این کار به شدت سخت بود و آژانس برای پرداخت هزینه اسکان وی ، یک دستمزد بزرگ از حقوق خود گرفت. اکنون او در یک کارخانه با ساعات متمدن تر و مسکن ارزان تر کار می کند. همکارانش همه اوکراینی هستند. او می گوید ، همه آنها داستانهای “خوب و بد” خود را دارند. مدیران لهستانی او وقتی سعی می کند لهستانی صحبت کند ، زبانی که با او تلاش می کند می خندند ، اما افراد محلی به طور کلی مهربان و استقبال می کنند. او شهر را دوست دارد ، به خصوص فضاهای سبز و سبز آن. او بولینگ ده پین ​​را گرفته است. او قادر است بخشی از حقوق خود را به خانواده خود در اوکراین بفرستد.

ناتالیا امیدوار است که سربازان اوکراین قلمرو خود را رها کنند. اگر چنین است ، او سعی خواهد کرد مادرش را متقاعد کند که پسرش را بیاورد و به او در لهستان بپیوندد. اگر آنها بیایند ، ناتالیا می گوید ، “ما تا زمانی که می توانیم در اینجا بمانیم. من آینده ای زیبا را برای ما در اینجا در Wroclaw می بینم.”

evgenia و artem ،
لندن و کیف

اوگگنا می گوید: “این مانند آماده شدن برای زایمان است.” “شما همیشه ۰ ٪ آماده خواهید بود: وقتی این اتفاق می افتد ، این یک شوک کامل است.” هنگامی که تانک های روسی در مرز Evgenia و Artem ، همسرش ، به همراه پسر شش ساله خود ، ساشا ، از کیف برای غربی اوکراین گریختند. پسر عموی Evgenia در انگلیس زندگی می کرد و به او پیشنهاد کرد که به او بپیوندد. او اشکال را پر کرد و آن را فراموش کرد. شش هفته بعد ، هنگامی که او یک ایمیل دریافت کرد و به او اطلاع داد که درخواست وی موفقیت آمیز است ، “من حمله وحشت داشتم. این به من ضربه زد که ترک اوکراین در واقع یک امکان است.”

Evgenia و Sasha به لندن نقل مکان کردند و آرتم را در کیف ترک کردند. همه چیز همیشه آسان نبوده است. تعهد خانواده برای بازگشت به خانه ، او و ساشا را به Lets کوتاه مدت در یک بازار املاک بسیار تنگ محدود کرده است. آپارتمان فعلی او در جنوب لندن کوچک است. انگلیس بسیار گران است. اما پس از شروع دشوار پسرش اکنون در مدرسه خوشحال است ، بخشی از آنها به خاطر معلمان حامی بیمار و به لطف. یک تضاد خوب ، می گوید Evegenia ، با مدارس انضباطی “سبک اتحاد جماهیر شوروی” اوکراین. عصرها او پسرش را به عنوان برنامه درسی اوکراین آموزش می دهد ، با کتابهای درسی که توسط یک مدرسه در کیف تهیه شده است. او به زبان انگلیسی مسلط صحبت می کند ، و توانسته است کار اوکراینی خود را برای ارائه دهنده نرم افزار کار کند. او می گوید: “وقتی می بینم که چگونه برخی از افراد در اوکراین زندگی می کنند ،” من حق ندارم شکایت کنم. به دونبا نگاه کنید. ”

آرتم همچنین با جدایی دست و پنجه نرم کرده است. از آپارتمان او در کیف ، که توسط اسباب بازی های پسرش و عکس های خانواده اش احاطه شده است ، سعی نمی کند تنهایی خود را پنهان کند. او می گوید: “من و پسرم بیش از یک هفته هرگز از هم جدا نبودیم.” با توجه به اینکه اقتصاد اوکراین اکنون به جنگ رسیده است ، کار وی به عنوان مدیر مکان برای شرکت های تولیدی عمدتاً خشک شده است. جدایی از پسرش ، تحمل بخش بزرگی از وظایف کودکانه ، تحمل آن به ویژه دشوار بوده است.

خانواده به محض احساس امنیت در کیف مجدداً به هم می پیوندند. هر روز ساشا از مادرش می پرسد چه زمانی به خانه می روند. در حال حاضر ، Evgenia می گوید ، “من نمی خواهم که او در مکانی باشد که هر ده روز یکبار بمباران شود.” اما او می پذیرد که شاید آستانه بازگشت او به اندازه گذشته زیاد نباشد. اگر این نبردها در شرق اوکراین موجود باشد ، هیچ خاموشی دیگری در کیف وجود ندارد و مقامات غربی می گویند که یک نقطه عطف در جنگ وجود داشته است-“این برای من بسیار مهم است”.

در این میان شرایط او استواییسم خاصی را به وجود آورده است. او می گوید: “من موجودی عادت هستم ، خانه ، خانواده ، کار ، روال را دوست دارم.” “[پناهنده بودن] شخصیت من نیست.” او مانند بسیاری از پناهندگان ، سعی می کند روز به روز و چیزهایی را که می تواند تغییر دهد تمرکز کند. در مورد هر چیز دیگری ، او می گوید ، “استرس نکنید. بگذارید این کار را انجام دهید. زندگی خود را رهبری کنید. همه چیز می تواند بدتر شود ، این شعار جدید من است.”

aliona ،
برلین

<شکل کلاس = "svelte-jc21fd تصویر گسترده ds-container" خوانایی = "1">

تصویر: Katrin Streicher

شکل>

سال گذشته برای آلیونا (تصویر) خوب آغاز شد. کار او در حال تحقق بود – او در حال ورود به صنعت فیلم بود ، که مدت ها به آن علاقه مند بود – و او از زندگی خود در کیف لذت می برد. اما پس از آن “بدترین کابوس” او به وجود آمد: جنگی که او هرگز اعتقاد نداشت ممکن است اتفاق بیفتد. او به یک داچا و سپس یک دهکده کوچک با دوستانش فرو رفت. این قتل عام در بوچا ، فقط ۲۵ کیلومتری کیف ، عمیق ترین ترس های وی در مورد مهاجمان روسی را تأیید کرد. دوستان در برلین ، شهری که او یک بار در آن کار کرده بود ، از او خواست که به آنها بپیوندد. در ابتدا او پیام های خود را تحریک کننده دانست ، اما سرانجام آنها او را به دست آوردند. او در ماه مه رسید.

از آن زمان او چندین سفر به خانه ، هفته ها یا ماه ها به طور همزمان انجام داده است. کار او ، برای یک آژانس توسعه که پروژه های اوکراین را تأمین می کند ، فراتر از بازدید از دوستان و خانواده ، این بازدیدها را به این بازدیدها می دهد. او می پذیرد که واقعاً در آلمان ادغام نمی شود: او وقت خود را در “حباب اوکراین” می گذراند و برای دوره های زبان وقت ندارد. اما افق تازه باز شده است. او می گوید ، وقتی جنگ آغاز شد ، به عنوان کسی که خانواده خود “من یک ذهنیت قربانی” داشتم. اما اکنون او آزادی خود را به عنوان یک دارایی می بیند.

در حال حاضر ، آلیونا زندگی مضاعف را پشت سر می گذارد. حرکات وی عمدتاً با زمان قراردادهای اجاره ای در بازار مسکن بسیار تنگ و محکم برلین شکل گرفته است: سال گذشته وی در سه ماه هفت بار خانه را نقل مکان کرد. او می گوید حضور در کیف “غیرقابل مقایسه” است. “این زندگی در لبه است.” او همچنان به پرداخت اجاره در تخت کیف خود ، بخشی از آن برای حمایت از صاحبخانه ثبت نام شده خود ادامه می دهد. اما در برلین “من این تمایل به کشف را احساس می کنم.” با ورود به آلمان فکر کرد که تبعید او فقط چند هفته دوام خواهد داشت ، اکنون مطمئن نیست که حتی در صورت ماندگاری آرامش به اوکراین بازگردد. او می گوید: “من فشار زیادی به خودم وارد کرده ام تا تصمیم بگیرم [کجا زندگی کنم].” “اما در حال حاضر ، من مجبور نیستم.”

اوکسانا و artem ،
leipzig و kyiv

آرتم چاپای ، نویسنده ای از کیف ، از تجربه خانواده اش هنگام وقوع جنگ می گوید: “مانند میلیون ها نفر از اوکراینی ، ما آماده شدیم.” او به همراه همسرش ، اوکسانا و دو پسر جوان ، به غرب اوکراین گریختند. آرتم بلافاصله برای ارتش ثبت نام کرد. اوکسانا بچه ها را به آلمان برد. “کشوری که او با او تجربه کرده بود.

آرتم می گوید که او هر روز دو ماه گریه می کرد که برای اولین بار از پسرانش جدا شد. از آن زمان ، خانواده دو بار ، یک بار در اوکراین و یک بار در آلمان دوباره به دست آورده اند. آرتم در غرب اوکراین مستقر شده است ، به دور از جنگ ، و اوکسانا ، جامعه شناس ، با یک دانشگاه آلمانی قرارداد دارد. و با این حال ، “او حتی در یک وضعیت ممتاز مانند ما بسیار دشوار است.” در جایی که والدین یک بار وظایف پرورش کودک را به اشتراک می گذارند ، اوکسانا اکنون تحت عنوان “مادری مجرد اجباری” است. این زوج تمام تلاش خود را برای به اشتراک گذاشتن وظایف آموزشی انجام می دهند و به فرزندان خود برنامه درسی اوکراین را آموزش می دهند.

خانواده به ویژه در لایپزیگ ، شهری در آلمان شرقی ، که در آنجا رفتند ، پس از آن که پیدا کردن مسکن در برلین غیرممکن بود ، به خوبی دور نمی شوند. پسر کوچکتر در مدرسه دست و پنجه نرم کرده است: وقتی اوکسانا شکایت کرد که به او آلمانی آموخته نمی شود ، سرپرست به او گفت که هیچ نکته ای وجود ندارد زیرا خانواده به هر حال در کشور نمی ماند. و اوکسانا از آن عناصر چپ آلمانی که به نظر می رسد با کرملین به نظر می رسد عصبانی است. در سخنرانی در برلین ، او توسط معترضین که ناتو را به خاطر جنگ مقصر دانست و اوکراینی ها را نازی ها نامیدند ، مورد هجوم قرار گرفت. او مجبور شده است خودش را از یک دوست آلمانی “بنیادگرایانه” نیز فاصله بگیرد.

این خانواده اکنون قصد دارد در تابستان به کیف بازگردد ، اگرچه اوکسانا آگاه شده است که پسران خود را از دوستانی که ساخته اند ، از بین می برد. در مورد آرتم ، جایگاه وی در ارتش او را از انجام هر کاری غیر از بازدیدهای مختصر برای دیدن خانواده اش حتی پس از بازگشت ، باز می دارد. با این حال ، او می گوید ، “ماهانه یک بار از دو بار در سال آسانتر است.”

maksym ،
warsaw

Maksym ، دانشجویی که اصالتاً اهل Dnipro در مرکز اوکراین بود ، در ۸ مارس ، کمتر از سه هفته قبل از ۱۸ سالگی ، از کشور فرار کرد و به همین دلیل اجازه عبور از مرزها را نمی داد. او نمی خواست خانواده خود را پشت سر بگذارد ، اما در لهستان دوستانی داشت و یک پسر عموی در ورشو مایل به قرار دادن او بود. به گفته وی ، دوستان لهستانی او به “خانواده دوم” تبدیل شده اند و گرفتن لهستانی او “آنقدر سخت نیست”.

وقتی او را ترک کرد ، Maksym شش ماه از درجه IT در کیف بود. او امیدوار است که تحصیلات خود را در لهستان مجدداً آغاز کند ، اما این چشم انداز شروع به پیشرفت کرده است. کار او به سایر پناهندگان اوکراینی ، به ویژه کارگران کم تحصیلی که توسط آژانس های اشتغال Rogue Polish مورد سوء استفاده قرار گرفته اند ، کمک می کند ، اکنون بیشتر وقت خود را به خود اختصاص می دهد. او می گوید: “من سعی می کنم کمک کنم ، اما نمی توانم به همه کمک کنم.” او پول را به خانواده خود در Dnipro می فرستد ، که خودشان با اوکراینی ها که از خانه های خود مجبور شده اند همکاری می کنند. این کار “برای آنها بسیار مهم است.” “من به آنها نمی گویم که آنها باید به اینجا بیایند.”

همانطور که در بسیاری از پناهندگان ، جنگ در Maksym احساس جدیدی از میهن پرستی را برانگیخت. اما اکنون که سن او است ، نمی تواند به اوکراین بازگردد ، مگر اینکه حاضر باشد در آنجا بماند. او می گوید: “من می خواهم در آنجا زندگی کنم ، اما آینده ای را در آنجا نمی بینم.” “من می خواهم بدون مشکل در یک کشور تحصیل کنم.” شاید روزی او برای کمک به تلاش برای بازسازی به اوکراین برگردد.

آنا ،
wroclaw

<شکل کلاس = "svelte-jc21fd تصویر گسترده ds-container">

تصویر: رابرت زیلینسکی

شکل>

آنا (تصویر) ، وکیل مستقر در Wroclaw می گوید: “این جنگ دوم در زندگی من است.” در سال ۲۰۱۴ ، یک شورش تحت حمایت روسیه او را مجبور به ترک دونتسک ، در شرق اوکراین ، به همراه همسر و نوزادشان کرد. پس از سالها حرکت ، آنها سرانجام در Dnipro مستقر شدند ، جایی که فرزند دوم داشتند. سپس ۲۴ فوریه آمد. پنج موشک در نزدیکی خانه خود افتادند و در ساعت ۵.۲۵ صبح آنا از رختخوابش منفجر شد. انفجارها اتاق خواب او را با درخشش پرتقال پرشور پر کرد.

آنا بچه ها را گرفت و سفر “کاملاً آشوب آور” را از طریق اوکراین آغاز کرد ، که توسط سکوت های عجیب و غریب و حملات بیشتر موشک ها به صورت مختلف سوراخ شد. پس از توقف گودال با اقوام در غرب اوکراین ، خانواده از مرز به مجارستان عبور کردند. آنا بدون در نظر گرفتن مقصد سوار و سوار شد. سرانجام ، خانواده در Wroclaw زخمی شدند ، جایی که یکی از دوستان یکی از دوستانش اقامتگاه را ارائه داد. آنا فکر می کرد که تبعید او حداکثر سه ماه طول خواهد کشید. او می گوید: “اکنون من اعتقاد ندارم که جنگ هرگز به پایان خواهد رسید.” فرزندان وی از تجربیات خود آسیب دیده اند: در عید نوروز ، با این که کاشفان لهستانی اجازه آتش بازی در خیابان ها را می دهند ، آنها را با وحشت به او می چسبانند.

بدون چشم انداز بازگشت ، آنا و (از راه دور) شوهرش تصمیم گرفت یک سالن زیبایی را در Wroclaw افتتاح کند. آنا می گوید: “من قبلاً هرگز چنین کاری نکرده ام.” “هر قدم سخت بود.” دختر بزرگتر او ، ۱۱ ساله ، در مدرسه لهستانی و خوشحال است. او به سادگی آرزو می کند که دوستانش از Dnipro با او باشند. با این حال ، ۵ ساله او از ترس او هر بار که آنا او را در مهد کودک ترک می کند ، رها می شود. برای جلوگیری از سردرگمی بچه ها ، آنا و همسرش موافقت کرده اند که با مدارس اوکراین یادگیری از راه دور را انجام ندهند.

بعضی از لهستانی ها گاهی اوقات به او و سایر اوکراینی ها می دهند. از زمان شروع جنگ ، جمعیت Wroclaw تقریباً یک سوم افزایش یافته است: اجاره بها شلیک شده است ، و برخی از خدمات عمومی متلاشی شده است. اما به طور کلی استقبال بسیار گرم بوده است و آنا سپاسگزار است. او می گوید: “من برای مردم اینجا نیز سخت است.” در مورد او ، تجربه قبلی پس از سال ۲۰۱۴ باعث می شود که سویه های امروز قابل کنترل تر باشد. “ما زندگی خود را تغییر دادیم زیرا افکار خود را تغییر دادیم. این بار این بار آسانتر شده است.”

anastasia ،
warsaw

آناستازیا ، ۱۷ ساله ، اهل یک شهر کوچک در نزدیکی کیف است. در فوریه گذشته ، با ترس از بدترین ، خانواده وی سه روز قبل از شروع جنگ از اوکراین گریختند. والدین او به سه فرزندشان گفتند که فقط یک ماه یا بیشتر خواهد بود ، اما آناستازیا تبعید او را به مدت طولانی تر می ماند ، بنابراین برای همه فصول بسته بندی می شود. او می گوید: “من نمی توانم دو ماه گریه کنم.” او چندین نفر را می شناخت که در جبهه کشته شدند و پدربزرگ و مادربزرگش را که پشت سر هم مانده بودند ، از دست داد.

او به تازگی به دیدار اوکراین بازگشت و احساس “پاره شدن” کرد زیرا احساس خوبی برای حضور در خانه بود. او می گوید: “وقتی من به خانه می آیم ، فکر می کنم اینها فقط اوکراینی نیستند که می بینم ، آنها برادران و خواهران من هستند.” وی در پاسخ به این سؤال که در مورد بزرگترین چالش هایی که در لهستان با آن روبرو است ، پاسخ می دهد ، “همه چیز! به سادگی از نظر ذهنی بودن در اینجا را می پذیرد.”

اما هنگامی که او به ورشو رسید ، آناستازیا فهمید که با توجه به اوضاع در خانه ، امکان بازگشت وجود ندارد. دفتر مادرش در اوکراین بمباران شد. و بنابراین او شروع به تعهد به زندگی جدید در لهستان کرده است. او برای بهبود لهستانی خود از دانشکده پزشکی کنار رفت ، اما قصد دارد یک بار دیگر ثبت نام کند. او می گوید: “این بسیار سخت نیست ، اگرچه وقتی وارد ورشو شد ، کلمه ای صحبت نمی کرد. او هنوز هیچ دوست لهستانی را ساخته است ، اما “دوست دارد”. والدینش در حال گرفتن هستند. اما برادر کوچکتر او با این زبان دست و پنجه نرم می کند.

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.