اورپا نباید خانهای از دینامیت بسازد

یک مدل قانعکننده برای امنیت پایدار بدون بازدارندگی هستهای یا قابلیتهای نظامی هجامی میتواند توسعه یابد، مینویسد دکتر ایان دیویس. همچنین نامههایی از پروفسور مایکل رستین و جان دوک
خوشحالکننده است که جاناتان فریدلند به رفتارهای زورکشانه دولت ترامپ اشاره میکند (دونالد ترامپ در پی تغییر رژیم است – در اروپا، ۱۲ دسامبر). برای حفظ امنیت و ارزشهای خود، اروپا باید به سرعت اقدام کند تا برای یک اروپای پس از ناتو آماده شود. اکثر پیشنهادهای جایگزین متمرکز بر اروپا، مسئله را از منظر امنیت سختگیرانهی سنتی مینگرند؛ آنها نه بهطور کامل روابط با ناتو را قطع میکنند، بلکه تصمیمگیری را به رهبری اتحادیه اروپا در اولویت میگذارند، که اغلب بهعنوان تکمیل «ناتو‑پلاس» آغاز میشود و سپس به یک نهاد مستقل تبدیل میشود.
چنین تفکری بهطور کلی پیشنهاد میکند که هزینههای نظامی بهصورت چشمگیری افزایش یابد، ساختار فرماندهی مبتنی بر اتحادیه اروپا که مستقل از ایالات متحده باشد، قابلیتهای نظامی یکپارچهٔ اروپایی، بازدارندگی هستهای مشترک اروپایی و تعهدات دفاعی متقابل الزامی ایجاد شود. با این حال، بازآفرینی یک «خانه دینامیتی» تحت هدایت اروپا صرفاً ناامنیهای موجود را تشدید میکند. از این رو، یک تغییر رادیکال از سیاستهای قدرت سنتی ضروری است؛ این تغییر میتواند از الگوهای موفق کشورهای خنثی (اتریش، ایرلند و سوئیس) و چارچوبهای امنیت انسانی که توسط سازمان ملل و کشورهای شمالی پیشگام شدهاند، الهام گیرد.
اگرچه اجرای آن دشوار است، میتوان مدلی جذاب برای امنیت پایدار بدون بازدارندگی هستهای یا توانمندیهای نظامی هجومی توسعه داد. این مدل رویکردی شفاف و بسیار قابلاعتماد برای بازدارندگی کلجامعه از طریق انکار و مقاومت مستحکم اتخاذ میکند، نه تهدید یکبهیکِ تسلط و نابودی مطلق متقابل که اعتبار بسیار کمتری دارد. معماری پیشنهادی اروپایی بر این باور استوار است که خلاقیت، همبستگی و شجاعت اخلاقی میتوانند ترس هستهای و نیروی تهاجمی را جایگزین کنند. این چشمانداز آیندهنگرانه است، اما سادهلوحانه نیست؛ بر پایه مفاهیم ثابت شده و کشورهای خنثی موفق بنا شده است. سؤال این است: آیا جوامع اروپایی حکمت انتخاب امنیت انسانی بلندمدت را برتری نظامی کوتاهمدت درک میکنند؟
دکتر ایان دیویس
مدیر، ناتو واچ
جاناتان فریدلند مینویسد که دولت ترامپ در تلاش است تا اتحادیه اروپا را با حمایت از احزاب راستگرای افراطی در کشورهای اروپایی تجزیه کند. به نظر میرسد این دیدگاه درست باشد. او همچنین اعلام میکند که ولادیمیر پوتین مدتهاست که تمایل دارد اتحادیه اروپا را تضعیف (اگر نه نابود) کند. آیا این دیدگاه نیز صحیح است؟ روسیه بهشدت به پیوستن اوکراین به ناتو، یک ائتلاف نظامی متقابل علیه خود، اعتراض میکند، اما نسبت به پیوستن اوکراین به اتحادیه اروپا کمتر یا اصلاً اعتراض ندارد.
یک دیدگاه مخالف دربارهٔ منازعه اوکراین توسط کارشناسان برجسته روابط بینالملل همچون پروفسورهای جان میرسهایمر و جفری ساکس مطرح شده است که بهنظر میرسد در رسانههای اصلی بریتانیا پوشش داده نمیشود. دیدگاه آنها این است که جنگ اوکراین عمدتاً نتیجهٔ پروژهٔ ایالات متحده از پایان جنگ سرد در سال ۱۹۹۱ برای وارد کردن اوکراین به ناتو است، که این امر اوکراین را به مرزهای روسیه نزدیکتر میکند.
اتحادیه اروپا همچنان به دنبال این هدف است، حتی اگر ایالات متحده به نظر میرسد دیگر به آن علاقه نشان نمیدهد. قطعاً برای هر دو طرف، اتحادیه اروپا و روسیه، مفید خواهد بود که روابط سازندهای را با یکدیگر بازسازی کنند؛ برای این کار پذیرش یک اوکراین خنثی پیششرط اساسی است. آیا ایده خوبی نیست که دولتهای اروپایی این امکان را بررسی کنند؟
مقالهٔ جاناتان فریدلند دعوتی به اقدام است که دولت ما در مواجهه با خطر ملی از آن چشمپوشی میکند. ناسازگاری موضع کیر استارمر که به دونالد ترامپ زیر لب میچسبد در حالی که سعی میکند در «ائتلاف مایلین» که ایالات متحده در آن حضور ندارد، مشارکت کند، غیرقابل استحکام است؛ همانطور که موضع او مبنی بر گفتن مداوم دربارهٔ افزایش هزینههای دفاعی در سالهای آینده به جای امروز نیز ناموفق است.
پارلمان باید فشار شدید بر استارمر وارد کند تا این واقعیتها را بپذیرد و هماکنون عمل کند. ضروری است که نوعی ائتلافی از کشورهای اروپایی که آماده حمایت از اوکراین و مقابله با ترامپ هستند، شکل گیرد. او باید برای دستیابی به صندوق دفاعی اروپایی مذاکره کند. همچنین، فرانسه و آلمان بهدلیل نگرانیهای امنیتی، مجدداً نظام خدمت نظامی را برقرار کردهاند؛ ما نیز باید همین کار را انجام دهیم.
جان دوک
پاکلینگتون، یورک
آیا نظری دربارهٔ مطلبی که امروز در گاردین خواندهاید دارید؟ لطفاً نامهٔ خود را ایمیل کنید؛ ما آن را برای انتشار در بخش نامهها بررسی خواهیم کرد.