«او به من زنگ زد تا بگوید آب به داخل خانه می‌آید» – این سقوط آب‌و‌هوایی است

0

مادرش به مدت ۸۳ سال در همان خانه زندگی می‌کرد. وقتی سیل‌ها آمدند، هیچ‌کس آماده نبود. این داستان پل گیلبرت است.

پل گیلبرت، به روایت ساندرا لاویل

پل گیلبرت در حال نگه داشتن عکسی از مادرش
پل گیلبرت در ایوان ورودی Tapton Terrace، چسترفیلد، خانه‌ای که مادرش در آن زندگی می‌کرد و محل تولد او بود. عکاسی: جیل مید/گاردین
  • موقعیت چسترفیلد، بریتانیا

  • فاجعه طوفان ببت، ۲۰۲۳

مادر پل گیلبرت، مورین، در چسترفیلد زندگی می‌کرد. در سال ۲۰۲۳، طوفان ببت هفت نفر را در سراسر بریتانیا کشته، بیش از ۱۰٬۰۰۰ نفر را از منازلشان تخلیه کرد و خسارت اموال بالغ بر ۴۵۰ میلیون پوند را به بار آورد. بارش شدید باران به‌طور معمول فراوان‌تر و شدیدتر شده است، زیرا فروپاشی آب‌و‌هوایی ناشی از فعالیت‌های انسانی در بیشتر نقاط جهان رخ می‌دهد و کارشناسان برخی از خسارات ناشی از طوفان ببت را به این بحران مرتبط می‌دانند.

مادرم به من زنگ زد تا بگوید آب به داخل خانه می‌آید. او صدای آرامی داشت، نه اضطراب، نه ترس؛ فقط می‌خواست از وقوع آن به من اطلاع دهد تا نگران نشوم. اما وقتی کمی بعد دوباره به او زنگ زدم، تلفن قطع بود.

وقتی سرانجام روز بعد وارد خانه شدیم، تلفن را در طبقه پایین، نزدیک به بدن او یافتیم. آن در آب کنار او شناور بود؛ آب‌های سیل در کمتر از دو دقیقه از سطح مچ پا تا ارتفاع کمر به‌سرعت بالا آمد.

تصویری هوایی از خیابان‌های سیل‌زده
روستای سندی‌اکر، دربی‌شیِر، پس از غوطه‌ور شدن به‌دلیل سیل ناشی از طوفان ببت در اکتبر ۲۰۲۳. عکاسی: HDM Entertainment/SWNS

تماس تلفنی‌ای برقرار کردم تا برای بازگشت زودتر دخترم از مدرسه هماهنگی کنم. سپس به مادرم زنگ زدم – فقط چند دقیقه پس از آن بود اما تلفن قطع بود.

شش ساعت طول‌کشید تا از چسترفیلد عبور کنم و به تراس بازگردم. هرج‌ومرج بود؛ آب در همه‌جا، جاده‌ها کاملاً مسدود شده بودند. ساعت ۶:۴۵ بعدازظهر بود که به خانه او رسیدم.

سطح آب بالاترین مقداری بود که تا به حال دیده‌ام؛ از سال ۲۰۰۷ بالاتر. آب به‌سرعت جریان داشت و بیش از ۲٫۴ متر (۸ فوت) بالاتر از درب عقب مادرم شد.

اما هیچ راهی برای ورود به خانه وجود نداشت؛ حتی اگر سعی می‌کردم، نمی‌توانستم زنده بمانم. سرویس آتش‌نشانی و نجات اعلام کرد ورود به خانه خطر جانی دارد. آن‌ها در آب حضور داشتند اما همه به‌نظر می‌رسیدند شناور و در حال حفظ تعادل برای رسیدن به ملک هستند.

بدن او را روز بعد از طبقه پایین خانه بازیابی کردیم؛ تلفن در همان نزدیکی بود. به‌دلیل ماندن طولانی بدن در آب، تعیین زمان دقیق مرگ در پرونده ممکن نبود. بنابراین زمان مرگ به‌صورت آن روز ثبت شد؛ ۲۱ اکتبر ۲۰۲۳، روزی که بدن او بازیابی شد.

اما من می‌دانم او قطعاً یک روز پیش، پس از آخرین تماس من با او، درگذشت.

عکسی از حیاط پشت خانه که به گیلبرت ایستاده در کوچه‌پشت نگاه می‌کند
گیلبرت در کوچه‌پشت پشت Tapton Terrace. آب سیلابی بر بالای دیوار سنگی پشت او و سمت چپش در عکس‌ها جریان داشت. عکاسی: جیل مید/گاردین

ما به‌تازگی جلسهٔ بررسی مرگ مادرم را برگزار کردیم. وقتی قدم گذاشتیم، دیدن تمام این نهادهای درگیر – پلیس، آمبولانس، سه تیم آتش‌نشانی، سازمان محیط زیست، شورای شهر – ترسناک بود. همه همراه با چندین وکیل وارد اتاق شدند و من به تنهایی حضور داشتم. ترس داشتم، اما فکر می‌کردم آن‌ها هم از این وضعیت می‌ترسند. ما روزانه هزاران پوند برای هزینهٔ وکلای این نهادها پرداخت می‌کنیم.

تمام این وکلا بر ضد تهیهٔ گزارش «پیشگیری از مرگ‌های آینده» توسط پزشک قانونی در پایان بررسی مخالفت کردند. وقتی پزشک قانونی برایم توضیح داد که این گزارش چیست، متوجه شدم چرا آنها نمی‌خواهند این گزارش تهیه شود.

اما به‌نفع مادرم، این گزارش باید نوشته می‌شد. می‌دانم که مادرم می‌خواهد پاسخ‌هایی دربارهٔ آنچه رخ داد داشته باشد. می‌دانم که او می‌خواهد سعی کند این اتفاق برای دیگران تکرار نشود؛ این مهم‌ترین هدف است.

دربارهٔ این مجموعه

این سقوط آب‌و‌هوایی با همکاری پروژهٔ فاجعه‌های اقلیمی دانشگاه ویکتوریا، کانادا تنظیم شده است. بیشتر بخوانید.

تیم تولید

گزارش هشدار می‌دهد که به دلیل عدم ایجاد سدهای سیلابی توسط نهادها که ۲۰ سال پیش توصیه شده بود، افراد دیگر، به‌ویژه سالمندان و افراد آسیب‌پذیر، ممکن است جان خود را از دست بدهند.

سازمان‌ها همه با یکدیگر در حال تعارض هستند. سازمان محیط زیست اعلام کرده است که راهی مقرون‌به‌صرفه برای محافظت از این خانه‌ها وجود ندارد. این موضوع به شورای شهر منتقل شده است.

ما هنوز دوستان و خانواده‌ای داریم که در آن‌جا زندگی می‌کنند. ساکنین دیگری نیز سالمندان هستند؛ مردی که یک‌دو سال از مادرم جوان‌تر است و مردی دیگر در دهه هفتاد که سلامتی‌اش ضعیف است. مردم همیشه در انتظارند؛ هر بار که باران می‌بارد، اضطراب می‌شوند.

سازمان‌ها این ۲۶ خانه را بی‌اهمیت می‌دانند؛ به‌نظر می‌رسد هیچ فایده‌ای در محافظت از این خیابان کوچک که تنها ۲۶ خانه دارد نیست، در حالی که باید به محافظت از کل شهر پرداخته شود. آن‌ها می‌گویند راهی مقرون‌به‌صرفه برای حفاظت از این خانه‌ها وجود ندارد و پیشنهاد می‌کنند این خانه‌ها باید فدا شوند.

خانهٔ مادرم را در آوریل پس از وفات او به‌صورت حراجی به‌فروش رساندیم. هیچ‌یک از فرزندانم نمی‌خواست آن را داشته باشد. من هم پس از یافتن او در آنجا، تمایلی به نگه داشتن آن نداشتم. بنابراین خانه فروخت شد. در حال حاضر یک خانواده جوان در آن خانه زندگی می‌کند.

طرح و توسعه توسط هری فیشر و پیپ لوِ.

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.