وظیفهٔ رسانهها این است که قدرت را پاسخگو سازند. امسال، تعداد زیادی بهجای این کار، با آن همپیمان شد
آروه مهدوی

مرزهای بین تبلیغات، روابط عمومی و روزنامهنگاری بهطرز خطرناکی محو شدهاند
بهنظر میرسد زمان کافی گذشته است تا بتوانم یکی از احمقانهترین کارهایی که تا به حال انجام دادهام را بهامنیت برای شما تعریف کنم. حدود یک دهه پیش تصمیم گرفتم شغل پردرآمدم در تبلیغات را رها کنم تا بهدنبال حرفهای ناپایدار در خبرنگاری فریلانس بروم. مزایای این تصمیم جای بحث دارد، اما احمقانه واقعی در شیوهٔ ترک شغل نهفته است: برای گاردین یک ستون بسیار خجالتآور دربارهٔ «شغل بیمعنیام در تبلیغات» نوشتم و بهصراحت اعلام کردم که تصمیم به ترک کار دارم. رئیسام این مطلب را دید و واضح است که خوشنود نشد. (متأسفم، شین!)
این داستان خجالتآور را بیان میکنم چون اخیراً دربارهٔ دلایلی که باعث شد از تبلیغات جدا شوم، بهطور فراوان فکر میکنم. شاید این حرف کمی رمانتیک بهنظر برسد، اما از فروش چیزهایی به مردم که به آنها نیازی نداشتند خسته شده بودم. میخواستم کاری معنادار انجام دهم.
راستش را بخواهید، در حالی که فروش زیرپوش و ودکا به عموم شاید کاملاً رضایتبخش نباشد، برای روح بهتر از فروش جنگ و نسلکشی است. فروش محصولات نظافتی از طریق تبلیغات تلویزیونی ۳۰ ثانیهای، رسالت شرافتمندانهتری نسبت به سفیدپوشی سیاستمداران مستبد از طریق گزارشهای دو‑طرفهای است که به گفتهٔ جورج اورول «شامل ابهامزافی، سؤالپرسیدن و کدورتپوشی خالص» میشود.
روزنامهنگاران باید بدون ترس و بدون سوگیری کار کنند. چه دربارهٔ سیاست خارجی بنویسیم و چه دربارهٔ فناوریهای نو، تمرکز ما باید بر حقیقت باشد، نه پیوستن به قدرت یا تزیین تصویر شرکتها.
ولی اینجا هستیم، در جهانی که مرزهای بین تبلیغات، روابط عمومی و روزنامهنگاری بهطرز خطرناکی محو شدهاند؛ جایی که مؤسسات رسانهای موقر یکبار توسط میلیاردرانی مانند جف بزوس، خانوادهٔ مرداک و لری الیسون ربوده و به میکروفنهای استراتژیک تبدیل شدهاند. جایی که سیاستمداران با همان استراتژیهای زیرکانهای که بازاریابان الکل برای فروش بهکار میگیرند، بهعموم عرضه میشوند. گینس برای شما مفید است؟ استبداد حتی بهتر است!
بهعنوان مثال به واشنگتن پست نگاه کنید، جایی که یک کاریکاتوریست برنده جایزه پولیتر در ژانویه استعفا داد چون روزنامه از انتشار کاریکاتوری که جف بزوس را در حال زانو زدن پیش دونالد ترامپ نشان میداد، امتناع کرد. در سپتامبر این روزنامه همچنین کارن آتیاه را از کار برکنار کرد، که بهطبع گفته میشود پس از اینکه او دربارهٔ نظرات نژادپرستانه چارلی کرک در شبکههای اجتماعی پست کرد. البته هنوز تعداد زیادی از روزنامهنگاران سختکوش که کارهای برجستهای انجام میدهند، در پست حضور دارند. ولی این روزنامه اکنون بهطور ناگسستنی، از طریق بزوس و منافع تجاری او، به دولت ترامپ وابسته است.
این موضوع محدود به تسلیم شدن در برابر ترامپ نیست؛ بلکه به این میپردازد که رسانهها چه کسی را محافظت میکنند و چه کسی را غیرانسانی میدانند. بهعنوان یک فلسطینی‑بریتانیایی، در چند سال گذشته کار در حوزهٔ رسانهها برایم دشوار بوده است. دشوار بود که در حالی که نسلکشی در غزه – که هنوز ادامه دارد – و پاکسازی قومی تسریعشده در کرانهٔ غربی رخ میدهد، بهکار ادامه دهم. همچنین مواجه شدن با اینکه رسانهها چگونه در این حوادث دست بهدست هستند، مشکلساز بود. از ۷ اکتبر تا کنون بیش از ۲۰۰ روزنامهنگار فلسطینی در غزه توسط اسرائیل کشته شدهاند؛ تعداد زیادی از روزنامهنگاران در غرب نسبت به این موضوع ساکت ماندهاند. مقیاس کشتهکشانی در غزه بدون آنکه رسانهها فلسطینیان را غیرانسانی کنند و رضایت عمومی برای این جنایتها بسازند، هرگز امکانپذیر نبود.
برای مثال: یکی از بزرگترین و بحثبرانگیزترین نکات پس از ۷ اکتبر – که بهنظر میرسید مردم را قانع کند که هیچ شهروند فلسطینی بیگناهی وجود ندارد – این بود که حماس ۴۰ نوزاد را سر برید. حماس مرتکب جنایات مستند شده است، اما این یک دروغ بود. این دروغ توسط بسیاری از روزنامهنگاران، از جملهٔ خبرنگار سیبیاس و یک مجری سیانان، بدون تأیید صحیح پخش شد. مجری سیانان بعدها عذرخواهی کرد؛ سیبیاس نه.
در مورد سیبیاس: اکنون این شبکه توسط میلیاردرانی (پدر و پسر) دیوید و لری الیسون مالکیت میکند. و بخش خبری توسط باری وایس هدایت میشود که طبق گزارش مالیتایمز، توسط دیوید الیسون بهدلیل دیدگاههای pro‑Israel او شناسایی شد. الیسونها همچنین در تلاش برای بهدستآوردن Warner Bros Discovery (که صاحب سیانان است) هستند؛ الیسون بزرگتر – که سرمایهگذار و حامی طولانیمدت ترامپ بوده – پیش از این مذاکراتی با کاخ سفید دربارهٔ اخراج برخی از میزبانان سیانان که بهنظر میرسد رئیسجمهور از آنها متنفر است، داشته است.
میدانم پیگیری اینکه کدام شرکت بزرگ توسط کدام میلیاردر خریداری میکند و چقدر به ترامپ پول دادهاند دشوار است. اما نکتهٔ اصلی این است که بهجای پاسخگو کردن به قدرت، رسانههای ایالات متحده بهتدریج با آن خوابیدهاند.
قبل از اینکه رئیس فعلیام من را به دفترش بخواهد، واضح است که اگر فکر میکردم گاردین بهعنوان بخشی از مشکل است، این نوشته را نمینوشتم. طبیعتاً، گاردین همانند هر نهاد دیگری، کامل نیست. اما بهراستی سازمانی مشابه آن وجود ندارد: مستقل، بدونقفلپرداخت، بیعذرخواهی، و بهصراحت پیشرو. بهنظر نمیآید سازمان رسانهای دیگری بتواند در برابر سیل روز افزون استبداد جهانی همانطور که ما میتوانیم، ایستادگی کند.
ما نمیتوانیم توسط میلیاردران خریداری شویم؛ این اولین نکته است. ما مستقل هستیم و رفتارمان نیز همینگونه است. اگر میخواهید مطالبی از نوع «دو‑طرفهگری» دربارهٔ ترامپ بخوانید، گاردین برای شما نیست. اگر به دنبال رسانهای هستید که به میلیاردران سردارجوانقلب که بهتدریج تمام جنبههای جامعهٔ مدرن را در اختیار دارند، خوشامدگو باشد، گاردین برای شما نیست.
اما اگر به تفکر آزاد، آزادی بیان و مطبوعات آزاد ایمان دارید، لطفاً از ما حمایت کنید. آزادی بیان هرگز رایگان نبوده است؛ اما بهتدریج این آزادی هزینهای میطلبد.