ترامپ معتقد است که می‌خواهند اروپا بدون اتحادیه اروپا داشته باشد — اما نباید

0

اگر این بلوک فروپاشد، مطمئن باشید که آمریکایی‌ها به‌سرعت از این تصمیم پشیمان خواهند شد.

متن گفتاری تولیدشده توسط هوش مصنوعی

ترامپ معتقد است که می‌خواهند اروپا بدون اتحادیه اروپا داشته باشد — اما نباید
اروپای بدون اتحادیه اروپا به‌هیچ‌وجه قاره‌ای پررونق از دولت‌های «حاکم» نخواهد بود. | برندن اسمیالووسکی/AFP از طریق گتی ایمیجز

نوشتهٔ دالیبور روهاک

دالیبور روهاک پژوهشگر ارشد در مؤسسهٔ شرکت آمریکایی (AEI) در واشنگتن دی‌سی است.

«مواظب باشید که چه می‌خواهید، کهگر به حقیقت بپیوندد»، می‌گوید افسانه ایئسوف.

و هر آمریکایی که در کنار دولت رئیس‌جمهور ایالات متحده دونالد ترامپ تشویق می‌کند و برای از بین بردن اتحادیه اروپا استدلال می‌کند که این اتحادیه یک غول بوروکراتیک متهم به «پاک‌سازی تمدنی» است، باید این درس را جدی بگیرد.

با کنار گذاشتن تضاد آشکار بین ادعای احترام به حاکمیت ملی توسط جنبش مگا و روش ستمگرانهٔ دولت که به اروپاییان دربارهٔ چگونگی سازماندهی قاره یا انتخاب‌های رأی‌گیری مشورت می‌دهد، احساس ضد‑اتحادیه‌ای که در واشنگتن به وضوح مشهود است، مشکلات عمیق‌تری دارد.

در واقع، اروپا بدون اتحادیه اروپا به‌هیچ‌وجه قاره‌ای پررونق از دولت‌های «حاکم» نخواهد بود.

در واقع، اگر قاره از پروژهٔ اروپایی جدا شود، شبیه به بالکان‌های غربی پس از تجزیهٔ یوگسلاوی پیشین خواهد شد؛ مکانی که تمام کینه‌های قدیمی ناگهان زنده می‌شوند. این‌گونه‌بودن به‌ویژه در صورتی‌که فروپاشی تصور شدهٔ اتحادیه اروپا به‌دست متحدان ادعایی ناتو — نیروهای «میهن‌پرست» در سیاست اروپایی — رخ دهد، صادق است.

در نهایت، پروژهٔ سیاسی بلندمدت نخست‌وزیر مجارستان، ویکتور اوربان، حول بازگرداندن «مجارستان بزرگ» به وضعیتی که پیش از پیمان ترایانون ۱۹۲۰ وجود داشت می‌چرخد، که به‌ظاهر به هزینهٔ همسایگان نزدیک کشورش نظیر رومانی، اوکراین یا صربستان می‌انجامد.

سپس این واقعیت وجود دارد که آتش‌سوزان ناسیونالیست هم‌مرز ممکن است ایده‌های خاص خود را داشته باشند. برای مثال، رئیس‌جمهور صربستان، الکسندر ووشیچ، اسلاوبودان میلوسویچ را که یک دیکتاتور بود و برای حفظ تسلط صربستان در بالکان‌ها جنگ‌های خونین را آغاز کرد، تقدیر می‌کند. آیا او به‌سادگی شهر سوبوتیسا — که در مجارستان با نام سزابادکا شناخته می‌شود — را به هم‌قهرمانش در بوداپست واگذار می‌کند؟

پروژهٔ سیاسی بلندمدت نخست‌وزیر مجارستان، ویکتور اوربان، حول بازگرداندن «مجارستان بزرگ» می‌چرخد. | ماکسین والاس/واشینگتن پست از طریق گتی ایمیجز

و نظرات افرادی مثل دیانا شوشوآکا، عضو پررنگ پارلمان اروپا که می‌خواهند سرزمین‌های «به‌طور تاریخی رومانیایی» نظیر باکویینای شمالی را از اوکراین به‌دست آورند، چه می‌شود؟

دلیل اصلی اینکه این‌گونه و بسیاری از شکل‌های دیگر بازنویسی تاریخی تحت پوشش سفت و محکم قرار دارند، مربوط به دستاوردهای پروژهٔ اروپا است؛ از جملهٔ سفرهای رایگان بدون گذرنامه و استاندارد بالا برای حقوق اقلیت‌ها. اگر اتحادیه اروپا حذف شود، مجموعه‌ای از حوادثی که پیشتر غیرقابل تصور بودند، ممکن می‌شود — از جنگ‌ها تا درگیری‌های «منجمد» همان‌گونه‌که روسیه و صربستان در مکان‌هایی مانند ترانسنیستریا یا کوزوو حفظ می‌کنند.

بدون شک، در چنین وضعیتی، بازیگران بزرگ‌تر نیز صدای خود را خواهند داشت — مانند روسیه‌ای که پیش‌تر تقویت شده و توسط دولت ترامپ در اوکراین تشویق می‌شود و مشتاق نشان دادن پوچی مادهٔ پنجم ناتو است؛ یا حتی آلمانیایی که ممکن است تحت رهبری حزب راست‌گرا «آلترناتیو برای آلمان» (AfD) قرار گیرد، که متحد ترامپ، ایلان ماسک، او را به عبور از گناه تاریخی کشور تشویق کرده است.

واقعا چه می‌تواند اشتباه شود؟

پیشنهاد اینکه اتحادیه اروپا نمایانگر بن‌بست در تمدن اروپا است، نشان‌دهندهٔ نادانی عمیق نسبت به تاریخ این قاره است.

از زمان سقوط امپراتوری رومی، اروپا همواره در تعادل میان وحدت فرهنگی و سیاسی و تنوع بوده و زنجیرهٔ نهادهای نیمه‌فدرال سنگین‌وزن آن بخشی از این تعادل است. به‌عنوان یک انحراف نبوده، اتحادیه اروپا در سنت امپراتوری مقدس رومی، لیگ هانس یا جمهوری لهستان‑لیتوانی ادامه دارد.

البته، ممکن است استدلال شود که آنچه در اروپا رخ می‌دهد، مشکل خود اروپاست و نه مشکل آمریکا. اما این استدلال در بیش‌ترین حالت، به‌عنوان دعوتی برای خروج شناخته می‌شود، شامل کنار کشیدن چتر امنیتی ایالات متحده از اروپا — نه برای تلاش‌های کنونی ماسک و واشنگتن که می‌خواهند دست خود را بر ترازوهای سیاست‌های اروپایی بگذارند.

علاوه بر این، ادعای خروج آمریکا از مسئله ضعیف و غیرتاریخی است. هم در سال ۱۹۱۷ و هم در سال ۱۹۴۵، آمریکایی‌ها به‌سختی دریافتند که اگرچه ممکن است به‌دنبال جنگی در اروپا نباشند، اما جنگی اروپایی می‌تواند به‌شدت به آن‌ها مربوط باشد. در مورد اول، تهدید به منافع آمریکا از حملات ناوگانی آلمانی به کشتی‌های آمریکایی بود که به‌سوی بریتانیا و از آن‌جا می‌رفتند. در مورد دوم، آلمان پس از آنکه متحد شجاع‌اش ژاپن به پِرل‌هاربر حمله کرد، به‌صراحت جنگ را اعلام کرد.

سیاست پساز جنگ آمریکا نسبت به اروپا، که همواره شامل حمایت گسترده از پروژهٔ یکپارچه‌سازی اقتصادی منطقه‌ای بود، محصول سادگی‌طلبی یا «حماقت» رهبران پیشین آمریکا نبود. این سیاست بر پایهٔ تلاشی برای جلوگیری از جنگ دیگر در اروپا شکل گرفته بود. و این سیاست موفقیت شگفت‌انگیزی به‌دست آورد؛ نه تنها همزمان با دوره‌ای بی‌سابقه از صلح و رونق در اروپا، بلکه با رشد آمریکا به‌عنوان قدرت جهانی بدون رقیب — که بخشی از آن به‌دلیل روابط ترانس‌اتلانیک بود.

جنگ‌های فرهنگی همیشه هیجان‌انگیز هستند، و در پس‌زمینهٔ یک استراتژی امنیت ملی سرسختانه ضد‑اروپایی، جنگی که دولت ترامپ علیه اتحادیه اروپا به راه انداخته است نیز از این قاعده مستثنی نیست. اما در حالی که در حال حاضر این موضوع به‌نظر بازی و سرگرمی می‌رسد، اگر اتحادیه اروپا تحت فشار روسیه و ایالات متحدهٔ ترامپ فروپاشد، مطمئناً آمریکایی‌ها به‌سرعت از این تصمیم پشیمان خواهند شد.

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.