انفجارهای دوتایی در جنوب آسیا و معضلات خطرناک منطقه
نقاط بحرانی | امنیت | جنوب آسیا
منطقه بهتدریج شبیه کیسهای پر از باروت میشود — تنها یک جرقه میتواند فاجعهای به بار آورد.

یک اسکرینشات از ویدئوی دوربین مداربسته که چند ثانیه پیش از انفجار یک خودرو نزدیک قلعه سرخ در دهلی، هند (۱۰ نوامبر ۲۰۲۵) ترافیک را نشان میدهد.
اعتبار: اسکرینشات از NDTV
در شب ۱۰ نوامبر، یک خودرو در تقاطع چراغقرمز نزدیک به دروازه ششم قلعه تاریخی سرخ در دهلی نو منفجر شد؛ حداقل هشت نفر کشته و بیش از ۲۰ نفر زخمی شدند. دولت هند در ابتدا با احتیاط واکنش نشان داد، اما زمانی که شواهد در فضای عمومی جمعآوری شد، این انفجار را «حادثهٔ تروریستی» اعلام کرد و قوانین سختگیرانهٔ ضدتروریسم را بهکار گرفت.
پژوهشگران اکنون معتقدند این دستگاه، یک بمب انتحاری سنتی نبوده، بلکه انفجاری بوده که بهدلیل اضطراب (پانیک) فعال شده و به یک ماژول تروریستی وسیعتری که تازه تخریب شده بود، مرتبط است.
کمتر از ۲۴ ساعت پس از آن، در ۱۱ نوامبر، پایتخت پاکستان، اسلامآباد، توسط یک حمله انتحاری در محوطهٔ مجتمع دادگاه ناحیهای دچار تکان شد. دوازده نفر کشته و دهها نفر زخمی شدند؛ این حمله که مقامات پاکستانی آن را بدترین حملهٔ شهر در نزدیک به یک دهه میدانند. تحریک طالبان پاکستان (TTP) مسئولیت را بر عهده گرفت و اسلامآباد بلافاصله مقصران مستقر در افغانستان و «عناصر حمایتشده توسط هند» را مورد سرزنش قرار داد.
حملههای تقریباً همزمان در هر دو دهلی نو و اسلامآباد به سختی میتوانند صرفاً تصادفی تلقی شوند. این حملات در پایتختهای دو رقیب دیرینهٔ جنوب آسیا — قدرتهای هستهای که در کشمکش دههها طولانی بر سر هویت، سرزمین و نفوذ گیر کردهاند — رخ دادند. زمانبندی، اهداف و روشهای هر دو انفجار فراتر از اعمال تصادفی تروریسم بهنظر میرسند: آنها پیامی را منتقل میکنند، تابآوری ملی را میآزمایند و خطر تجدید اتهامات متقابل، تشدید تنش و انتقامجویی را بههم میزنند. در درجه نخست، این رویدادها معضلات بسیار حساس ژئوپولیتیکی و دیپلماتیک را برای هر دو کشور به ارمغان میآورند.
حملههای دوتایی معضلات عمیقی را برای هر دو کشور — بهویژه برای هند — بهوجود میآورند. برای دهلی نو، چالش فوری این است که چگونه انفجار در قلعه سرخ را طبقهبندی کند. در ابتدا، مقامات بهنظر میرسیدند امکان وقوع یک تصادف را در نظر دارند، اما شواهد فزاینده بهسختی به این نتیجهٔ واضح منجر شد: این یک حملهٔ تروریستی بود.
در ابتدا، دولت میتوانست اعلام این طبقهبندی را به تعویق بیندازد — بهطوری که احساس عمومی در باور اینکه هند بار دیگر تحت تهدید «تروریسم اسلامی» است، تقویت شود. زمان وقوع انفجار، در ۱۰ نوامبر، یک روز پیش از مرحلهٔ دوم انتخابات ایالتی بیهار، بهشدت سیاسی بود. الگوی آشنایی وجود دارد: هر زمان هند با تروریسم مواجه میشود، حزب بهاراتی جنتا (BJP) بهصورت انتخاباتی سود میبرد؛ زیرا رایدهندگان بهسوی امنیت ملی متمایل میشوند و مشکلات حاکمیتی مانند بیکاری رو به رشد و فقر گسترده را نادیده میگیرند. انگیزهٔ اجازه دادن به رسانهها برای انتشار روایت حملهٔ تروریستی مرتبط با پاکستان واضح بود.
اما اکنون انتخاب بسیار پیچیدهتر است. اگر هند بهصورت رسمی حملهٔ دهلی را یک حملهٔ تروریستی فرامرزی نامگذاری کند و پاکستان را مسئول بداند، بهطور مؤثری خود را متعهد به از سرگیری عملیات سندور میکند؛ عملیاتی که نخستوزیر نارندرا مودی ادعا کرده بود صرفاً «متوقف» شده است. پس از حملات پاهالم، گفتمان دولت مودی فضای کمی برای خودداری پس از هر حملهٔ آینده باقی نگذاشت. آن دولت قول داده بود که هر حملهٔ تروریستی بهصورت خودکار واکنش نظامی را بههم میزند. این وعده اکنون هند را در چارچوبی محدود میکند.
یک کمپین تجدید شده در سطح مرز همچنین میتواند واسطهگری ایالات متحده را دوباره بهدست آورد، شاید از طریق رئیسجمهور دونالد ترامپ که بارها — بهگونهای که دلخوشی دهلی نو نیست — ادعا کرده است که او میانجیگری برای آتشبس بهمنظور پایان عملیات سندور را به عهده داشته است. علاوه بر این، هند باید موقعیت نامشخص عربستان سعودی را که پیمان دفاع متقابل جدیدی با پاکستان دارد، بررسی کند. آیا ریاض در صورت حملهٔ دوبارهٔ هند به پاکستان به اسلامآباد کمک خواهد کرد؟ این پرسش هنوز بیپاسخ مانده است — و برداشت جهانی دربارهٔ اقدام هند بدون شواهد مسلمالقول میتواند هزینههای دیپلماتیک جدی به همراه داشته باشد.
از سوی دیگر، اگر هند انفجار را بهعنوان یک حادثهٔ تروریستی داخلی طبقهبندی کند، با مشکل دیگری مواجه میشود. این چارچوب با روایت دولت که از زمان لغو مواد ۳۷۰ و ۳۵آ در سال ۲۰۱۹، کشمیر «نرمالسازی» شده؛ تروریسم شکست خورده و یکپارچگی کامل شده است، در تضاد است. کارشناسان در حال حاضر اشاره میکنند که حملهٔ دهلی ممکن است انتقامی برای عملیات سندور یا سرکوب امنیتی پس از پاهالم در کشمیر باشد. به هر وجه، این موضوع نادرستی ادعای بازگشت صلح را آشکار میکند.
یک معضل دیگر، مسئولیتپذیری سیاسی است. چه میشود اگر رسانههای عمدتاً آرام هند بیدار شوند و شروع به پرسشگری کنند؟ حزب بهاراتی جنتا (BJP) حکومت مرکزی، ادارهٔ دهلی و کشمیر را کنترل میکند. با اینحال، شکستهای اطلاعاتی منجر به وقوع دو حملهٔ بزرگ در فاصلهٔ کوتاهی شد. مجمع امنیتی مودی‑آجیت دووال‑آمیت شاه ممکن است بهدلیل عدم پیشگیری از انفجار قلعه سرخ، علیرغم اینکه قبلاً اعضای شبکهٔ مشکوک را بازداشت کرده بودند، تحت فشار قرار گیرد.
برای پاکستان، معضلات به همان اندازه جدی هستند. دولت حال باید تصمیم بگیرد که آیا میتواند در صورت تجدید عملیات سندور توسط دهلی نو، یک مواجههٔ نظامی دیگر را تحمل کند. هند، که از اولین کمپین درس گرفته است، احتمالاً بهتر آماده خواهد شد، در حالی که پاکستان — سیاسیاً منقسم و از لحاظ اقتصادی ضعیف — در دستیابی به مزیتهای اخلاقی یا دیپلماتیک که در بار قبلی داشته، با مشکل مواجه خواهد شد.
در این میان، بحران امنیت داخلی پاکستان تشدید میشود؛ همانطور که انفجار در اسلامآباد نشان میدهد. مذاکرات آن با طالبان افغانستان نتوانست هیچ تعهدی بهدست آورد و همچنین نتوانست تحریک طالبان پاکستان (TTP) را مهار کند؛ این گروه بهجرأت در قلب پایتخت ضربه زد. پیغام کابل واضح است: ما ترسی نداریم و همچنان اهرمی در اختیار داریم. این اتفاق تنها چند هفته پس از سفر وزیر خارجه طالبان، امیرخان متقی به هند رخ داد — سفری که بهنظر اسلامآباد، کابل را جسورتر کرده و محاسبهٔ منطقهای پاکستان را پیچیدهتر ساخته است.
بهطور خلاصه، جنوب آسیا بر لبهٔ تیغ ایستاده است. هر دو، هند و پاکستان، بهعنوان قدرتهای هستهای، از حملات تروریستی دچار تکاناند و هر دو با عمومیتی مواجهاند که ایمنی و پاسخگویی را میطلبند. افزودن به این، ناآرامیهای قانون اساسی جاری پاکستان و سیاستهای فصل انتخاباتی هند، باعث میشود منطقه بهتدریج شبیه کیسهای پر از باروت شود — تنها یک جرقه میتواند فاجعهای را بهبار آورد.