چیزی که بهعنوان جنگ کلامی بین چین و ژاپن آغاز شد، تنش واقعی در منطقه آسیا‑پاسیفیک را تشدید میکند.

در پستی که اکنون حذف شده است، کنسول کل جمهوریچین در شهر اوساکای ژاپن بهتازگی تهدید کرد که «سر کثیف» سناهه تاکایچی، نخستوزیر ژاپن، را «قطع» کند.
این تهدید گرافیکی در واکنش به پیشنهاد تاکایچی مبنی بر این بود که نیروهای خوددفاعی ژاپن میتوانند حق دفاع جمعی را اعمال کرده و در صورت حمله چین به تایوان، درگیر شوند.
چین از تاکایچی درخواست کرد تا اظهارات نادرست خود را پس بگیرد.
بهنظر میرسد خشم چین پس از آن که هواپیماهای نظامی چین متهم شدند رادارهای خود را بر جنگندههای ژاپنی در نزدیکی جزایر اوکیناوا قفل کنند، تشدید شده است. چین همچنین ممنوعیتی برای واردات غذاهای دریایی ژاپن اعمال کرد.
پاسخ چین حاوی لحنهای سیاسی و ملیگرایانه است. چین تایوان را «بخشی غیرقابلانتزاع» از سرزمین خود میداند، یادآوری از «قرن خفتگی» که در آن جزیره توسط چین امپراتوری به ژاپن واگذار شد و در سال ۱۸۹۵ مستعمره ژاپن شد.
مسئلهای تاریخی — و حقوقی
حتی پس از پایان جنگ جهانی دوم، حاکمیت بر تایوان هرگز بهصورت رسمی حل و فصل نشد. چین معتقد است که تایوان باید «بازپیوست» به سرزمین مادر باشد، در صورت لزوم با زور.
تعداد و شدت مانورهای نظامی چین که هدفشان ترساندن تایوان است، در سالهای اخیر بهطور قابلتوجهی افزایش یافته است. بهطبع گزارشها، رهبر چین شی جینپینگ ارتش آزادیبخش خلق را برای یک تهاجم به تایوان تا سال ۲۰۲۷ به کار گرفته است.

وضعیت تایوان تحت حقوق بینالملل پیچیده است. در حالی که دارای دولت عملیاتی، جمعیت و سرزمین تعریفشده — تمام عناصر ضروری برای تشکیل یک دولت — است، بخش عمدهای از جهان بهطور رسمی تایوان را بهعنوان یک کشور شناسایی نمیکند.
بسیاری از کشورها، از جمله کانادا و ایالات متحده، با تایوان بهصورت غیررسمی در تعامل هستند و صرفاً «پذیرش» ادعای چین مبنی بر اینکه تایوان بخشی از چین است را میپذیرند.
این احترام به چین مسألهای ژئوپولیتیکی و ابهام استراتژیک است که احتمالاً بهدلیل نفوذ اقتصادی و سیاسی جهانی چین است و پایهٔ حقوقی کمی دارد.
قطعنامهها و اعلامیههای بینالمللی
چین اغلب اعلامیه قاهرهٔ ۱۹۴۳ را بهعنوان مبنای حقوقی ادعای خود نسبت به تایوان مطرح میکند. با این حال، این بیانیهٔ رسانهای بدون امضا فاقد قدرت قانونی در چارچوب حقوق بینالملل است، که نخستوزیر بریتانیا وینستون چرچیل در سال ۱۹۵۵ به آن اشاره کرد.
در آغاز جنگ کره، رئیسجمهور ایالات متحده هاری ترومن بهصراحت اظهار کرد که «تعیین وضعیت آینده (تایوان) باید تا بازگشت امنیت در اقیانوس آرام، یک توافق صلح با ژاپن یا بررسی توسط سازمان ملل متحد به تعویق بماند».

معاهدهٔ ۱۹۵۱ سانفرانسیسکو، که جنگ بین ژاپن و نیروهای متفقین را پایان داد، یک معاهدهٔ الزامآور قانونی است. در حالی که ژاپن «تمام حقوق، عنوان و ادعا» نسبت به تایوان را رها کرد، هیچ اشارهای به جمهوریچین — که فقط دو سال پیش تأسیس شده بود — در خصوص حاکمیت تایوانی نشده است.
سازمان ملل هرگز بهطور جدی مسئلهٔ حاکمیت بر تایوان را بررسی نکرده است، چه رسد به تصمیمگیری. چین اغلب به قطعنامهٔ ۲۷۵۸ مجمع عمومی ملل در سال ۱۹۷۱ بهعنوان مبنای قانونی دیگری برای ادعای حاکمیت بر تایوان اشاره میکند. اما این قطعنامه تنها به وضعیت جمهوریچین بهعنوان نمایندهٔ مشروع چین میپردازد و بههیچوجه به تایوان اشاره نمیکند.
پارلمان اروپا و پارلمانهای استرالیا، هلند، و همچنین کنگرهٔ ایالات متحده، علناً مخالف تحریف چین از قطعنامهٔ ملل و تلاشهای آن برای اعمال نفوذ نامناسب بر سازمانهای بینالمللی بهمنظور اهداف سیاسی هستند.
نزدیکی ژاپن‑تایوان
اظهارات تاکایچی صرفاً تکرار اظهارات نخستوزیر مرحوم ژاپن شینزو آبه است که «هر اضطراری در تایوان، اضطراری برای ژاپن است (台湾有事は日本有事).»

این امر تعجبآور نیست، چرا که در نزدیکترین نقطهٔ خود، ژاپن و تایوان تنها کمی بیش از ۱۰۰ کیلومتر از هم فاصله دارند. مستقر کردن موشکهای ضدهوایی ژاپن بر جزیرهٔ یوناغونی استان اوکیناوا و موشکهای دوربرد ضدکشتی در دهانهٔ تنگهٔ میاکو، واضحاً برای مقابله با یک حملهٔ محتمل چین هدفگذاری شدهاند.
محل بزرگترین پایگاه نیروی هوایی آمریکا در آسیای شرقی، که تنها ۹۰ دقیقه پرواز از تایوان فاصله دارد، بهطور مشابه در حال آمادهسازی برای یک حملهٔ موشکی محتمل چین در میان تنشهای فزاینده است.
خود تایوان در تقاطع مسیرهای بحرانی دریایی و هوایی قرار دارد و بیش از ۷۰ درصد میکروچیپهای جهان را تولید میکند.
اگر چین تصمیم به مسدودسازی یا حمله به تایوان بگیرد، بهطور جدی بر اقتصاد جهانی تأثیر خواهد گذاشت؛ زیرا یکپنجم تجارت دریایی جهان، به ارزش ۲٫۵ تریلیون دلار، از طریق تنگهٔ تایوان عبور میکند.
این تنها به نفع چین است که چین بتواند بهحمله بپردازد، و قطعا این خواست ۲۳ میلیون ساکن این جزیره مستقل نیست که از بالاترین سطوح آزادیهای سیاسی و مدنی در جهان بهرهمندند.
ایالات متحده بهتقویت دفاع تایوان ادامه میدهد تا از حملهٔ چین جلوگیری کند؛ چرا که امنیت تایوان برای موقعیت استراتژیک آمریکا در منطقهٔ آسیا‑پاسیفیک و جهان اساسی است.

صلح و امنیت جهانی
همانطور که قدرت بزرگ، مسئولیت بزرگی بهدنبال دارد، این اصل برای تمام دولتها صادق است. تهدیدهای تهاجمی، بهکارگیری نیرو و روشهای غیرمسالمتآمیز برای حل منازعات همگی تحت قوانین بینالمللی ممنوع هستند؛ همچنین گفتارهای نامنطبق و تحریفهای تاریخ و قانون بهصراحت به صلح آسیب میرسانند.
اگر حقیقتاً تایوان بخشی از چین باشد، نیازی به تهاجم یا تهدید به «سرکوب» هرگونه مداخلهٔ خارجی وجود نخواهد داشت. چین با دیپلماسی «گرگجنگی» و نمایشهای قدرت خود، بهطور مؤثری مسألهٔ تایوان را بهصورت جهانی میکند.
همانطور که بیانیهٔ اخیر G7 اعلام میکند، جامعهٔ بینالمللی «منفعتی در حفظ صلح و ثبات در تنگهٔ تایوان» دارد؛ در حالی که تمرینات نظامی چین و تهدیدهای جنگی آن «امنیت و رفاه جهانی» را به خطر میاندازند.
در جهانی که با درگیریهای خاورمیانه و جنگ مداوم در اوکراین دست و پنجه نرم میکند، تنشها در آسیای شرقی دوباره شعلهور میشوند. آیا خونسردی تصمیمگیرندگان غالب خواهد شد؟