با حذف سکه پنی در آمریکا، چه کسانی برنده و چه کسانی بازنده خواهند بود؟
اکنون دیگر آمریکاییها با محاسبات عجیب ضرب سکه آشنا هستند: هزینه ساخت هر سکه پنی حدود ۴ سنت است. به احتمال زیاد، شما هم تعدادی از این سکهها را در یک شیشه، یا پراکنده در جیبها، کیف پول و جاسیگاری ماشین خود دارید.
سکه پنی با وجود اندازه کوچکش، از نظر فرهنگی تأثیری فراتر از ارزش ناچیز خود دارد. اگر روزی ناپدید شود، شاید آن حرکت محبتآمیز و ساده «یک پنی بردار، یک پنی بگذار» نیز از بین برود، در کنار پدیدههای کلاسیکی مانند کفشهای «پنی لوفر» و سنت انداختن سکه در حوض آرزوها.
اما روزهای عمر پنی واقعاً به شماره افتاده است. ضرابخانه ایالات متحده آمریکا در ۱۲ نوامبر ۲۰۲۵، به دستور کاخ سفید، آخرین سکه ۱ سنتی را ضرب کرد. هرچند پنیها همچنان پول قانونی باقی خواهند ماند، اما سکههای قدیمی به تدریج از چرخه خارج میشوند.
تأثیر این تغییر فراتر از شیشههای نگهداری سکه خواهد بود. پیامدهای آن زمانی احساس خواهد شد که کسبوکارهای کوچک و محلی که به پول نقد وابستهاند، با آزمون دیگری برای سازگاری در سیستمی روبرو شوند که به طور فزایندهای به نفع کسبوکارهای بزرگ، فناوری و کارتهای بانکی است. این تغییر همچنین بر افرادی که به پول نقد متکی هستند تأثیر خواهد گذاشت؛ اغلب افرادی که حساب بانکی ندارند و کمترین توانایی را برای تحمل حتی کوچکترین تغییرات قیمت دارند.
علاقه من به این موضوع از تجربیات گذشتهام بهعنوان مدیر ارشد مالی یک اتحادیه اعتباری بزرگ و بهعنوان صاحب یک کسبوکار کوچک نشأت میگیرد. اکنون، بهعنوان یک استاد دانشگاه – یا به قول خودم یک «استاد-متخصص» – با مطالعه چالشهای پیش روی کسبوکارهای محلی، بین تئوری و عمل پل میزنم.
وقتی پنی حذف شود، برخی برنده میشوند، برخی میبازند و برای عدهای دیگر، نتیجه مثل شیر یا خط خواهد بود.
شیر، آنها برنده میشوند
اولین و واضحترین برنده، دولت ایالات متحده است که با توقف ضرب سکهای که هزینه ساخت آن از ارزشش بیشتر است، سالانه دهها میلیون دلار صرفهجویی خواهد کرد. پایان دادن به تولید این سکه، از نظر کارایی، تصمیمی منطقی به نظر میرسد.
بانکها و اتحادیههای اعتباری نیز احتمالاً سود خواهند برد. رسیدگی به پنیها به شکل نامتناسبی هزینهبر است: هر کیسه پنی شمرده، دستهبندی، رول، تأیید و به بانک مرکزی بازگردانده میشود و هزینههای نیروی کار و تجهیزاتی را ایجاد میکند که بسیار فراتر از ارزش خود سکه است. حذف کوچکترین واحد پولی، یک لایه کامل از هزینه و پیچیدگی را از عملیات بانکی حذف میکند؛ صرفهجوییای که بلافاصله در هزاران شعبه نمود پیدا میکند.
برنده دیگر که شاید کمتر به چشم بیاید، صنعت حملونقل پول است: شرکتهای حمل پول با خودروهای زرهی. برای شرکتهایی مانند لومیس و برینکس، پنیها محمولههایی سنگین و کمارزش و از نظر لجستیکی زیانده هستند. حذف جمعآوری پنیها یکی از ناکارآمدترین خدمات آنها را از بین میبرد و باعث کاهش مصرف سوخت، ساعات کار و استهلاک کامیونها میشود.
خردهفروشان بزرگ نیز احتمالاً برنده خواهند بود. اندازه و مقیاس بزرگ، انجام تدارکات کوچک و بزرگ، مانند برنامهریزی مجدد صندوقهای فروش و ذخیره پنیها برای مقابله با کمبود، را برای آنها آسانتر میکند. شرکتهای بزرگتر همچنین توانایی و ظرفیت لازم برای محاسبه هزینهها و مزایای واقعی پذیرش پرداختهای نقدی یا غیرنقدی را دارند. اگر بیشتر تراکنشهای آنها از قبل دیجیتالی باشد، ممکن است نسبت به پایان عمر پنی بیتفاوت باشند.
خردهفروشان بزرگ همچنین برای نرخهای کارمزد کارت، یعنی هزینهای که فروشندگان باید به ازای هر بار استفاده مشتری از کارت اعتباری یا نقدی به شرکتهای کارت پرداخت کنند، مذاکره کرده و تخفیف میگیرند. این نرخها یکسان نیستند: فروشگاههای زنجیرهای بزرگ بر اساس حجم فروش خود قیمتهای تخفیفی دریافت میکنند، در حالی که کسبوکارهای کوچک برای تراکنشهای مشابه با هزینههای بالاتری روبرو هستند. بنابراین، هر تغییری در سیاستها که منجر به افزایش پرداخت با کارت شود، به طور نامتناسبی به نفع خردهفروشان بزرگتر خواهد بود.
البته، برخی از بانکها، اتحادیههای اعتباری و خردهفروشان بزرگ از سرعت تغییر و عدم راهنمایی دولت فدرال ابراز نگرانی و شگفتی کردهاند. اما برای اکثر آنها، پایان عمر پنی یک مسئله عملیاتی جزئی است. کسبوکارهای صرفاً آنلاین نیز در این دنیای بدون اصطکاک فعالیت میکنند؛ نه سکهای، نه شمارشی، نه مشکلی.
خط، آنها بازنده میشوند
برای کسبوکارهای کوچک و محلی، ناپدید شدن پنی، معایب ساختاریای را که از قبل با آن روبرو هستند، برجستهتر میکند و به نظر من، آنها را وادار خواهد کرد تا به این فکر کنند که کدام نوع پرداخت برایشان سودآورتر است.
با حذف تدریجی پنیها، کسبوکارهای محلی احتمالاً تراکنشهای نقدی را به نزدیکترین مضرب ۵ سنت گرد میکنند که منجر به پدیدهای میشود که اقتصاددانان آن را «مالیات گرد کردن» مینامند. به گفته محققان بانک فدرال ریچموند، گرد کردن به نزدیکترین نیکل (۵ سنت) میتواند سالانه حدود ۶ میلیون دلار برای کسبوکارها و مصرفکنندگان هزینه داشته باشد.
و اگر خریداران بیشتری به سمت کارتهای بانکی و دیگر روشهای پرداخت غیرنقدی روی بیاورند، باز هم گشایش چندانی حاصل نخواهد شد. دلیل آن این است که اکثر کسبوکارهای کوچک قدرت مذاکره برای کاهش کارمزد پردازش کارت خود را ندارند.
پذیرش کارت با مجموعهای از هزینههای لایهلایه برای فروشندگان همراه است: کارمزد بینبانکی، ارزیابی شبکه، سود پردازنده، هزینههای درگاه، جریمههای بازگشت وجه، اجاره دستگاه کارتخوان و موارد دیگر. مجموع این هزینهها برای بسیاری از کسبوکارهای کوچک به طور متوسط ۲.۵٪ تا ۳.۵٪ در هر فروش است. علاوه بر این، هزینههای مربوط به پذیرش جدیدترین و بهترین روشهای پرداخت و بهروز نگه داشتن آنها نیز وجود دارد.
یک رستوران فستفود را در نظر بگیرید که در آن یک مشتری معمولی ۱۴ دلار خرج میکند. اگر آن مشتری با کارت اعتباری پرداخت کند و کسبوکار به طور متوسط کارمزد پردازش ۲.۲٪ به علاوه ۱۰ سنت برای هر تراکنش بپردازد، هر فروش حدود ۴۱ سنت هزینه در بر خواهد داشت. حتی کارتهای نقدی کمهزینه نیز شامل هزینههای ثابت برای هر تراکنش هستند که وقتی میانگین مبلغ هر فروش کم باشد، به طور نامتناسبی بر کسبوکارها تأثیر میگذارد. وقتی میانگین فروش ۱۰ دلار یا کمتر باشد، این مبلغ به سختی هزینه پردازش آن به عنوان یک تراکنش کارتی را پوشش میدهد.
با این حال، مدیریت پول نقد نیز هزینه دارد و همیشه آسان نیست که بدانیم چه چیزی برای کسبوکار بهتر است. یک تحلیل نشان داد که پذیرش پول نقد به ازای هر ۱۰۰ دلار فروش، ۵۳ سنت هزینه دارد، در حالی که این هزینه برای پذیرش پرداختهای نقدی با امضا ۱.۱۲ دلار و برای پرداختهای نقدی با پین ۸۱ سنت است. البته، کسبوکارها باید به این نکته نیز توجه داشته باشند که مشتریان مختلف، ترجیحات پرداخت متفاوتی خواهند داشت.
و صحبت از مشتریان شد، کسانی که به احتمال زیاد از حذف پنی بیشترین آسیب را میبینند، افرادی هستند که هنوز به پول نقد متکیاند: سالمندان، خانوادههای کمدرآمد، افرادی که کارت اعتباری یا حساب بانکی ندارند (چه فاقد بانک و چه کمبانک) و افرادی که بودجهبندی خود را با پول نقد انجام میدهند زیرا نظم مالی محکمتری به آنها میدهد.
چند سنت اضافه شدن به صورتحساب خواربارفروشی یا یک خرید از فروشگاه رفاهی ممکن است برای کسی که با یک کارت اعتباری دارای پاداش پرداخت میکند اهمیتی نداشته باشد، اما مصرفکنندگان وابسته به پول نقد این افزایشهای کوچک را مستقیماً تجربه میکنند، بدون هیچگونه امتیاز، مزایا یا بازگشت نقدی در پایان ماه. و بله، قیمتها اغلب به ۹۹ سنت ختم میشوند که به بالا گرد میشوند، نه پایین. بنابراین، این بار به طور نامتناسبی بر دوش کسانی میافتد که کمترین توانایی را برای تحمل حتی افزایشهای کوچک و انباشته دارند.
برای برخی، نتیجه مثل شیر یا خط است
مصرفکنندگانی که اولویتشان دیجیتال است، ممکن است به سختی متوجه ناپدید شدن پنی شوند. آنها با تلفنهای خود پرداخت میکنند، کدهای QR را اسکن میکنند و از اپلیکیشنهای پرداختی استفاده میکنند که همچنان مبلغ دقیق را تسویه خواهند کرد.
در حالی که کسبوکارها هنوز راهنمایی نهایی در مورد نحوه مدیریت پرداختها در دوران پس از پنی دریافت نکردهاند، یک گزینه این است که قیمت تراکنشهای الکترونیکی را تا سنت آخر محاسبه کرده و تراکنشهای نقدی را به نزدیکترین نیکل گرد کنند. اگر این روش به طور گسترده پذیرفته شود، فقط پرداختهای دیجیتال دقیق باقی خواهند ماند.
مصرفکنندگانی که از پرداختهای بدون نقد استفاده میکنند ممکن است باور داشته باشند که انتخاب آنها بر نحوه خریدشان تأثیری ندارد، اما تحقیقات رفتاری چیز دیگری میگوید. کارتهای اعتباری «درد پرداخت» را کاهش میدهند و باعث میشوند افراد بیشتر خرج کنند – اغلب ۱۰٪ تا ۲۰٪ بیشتر از زمانی که با پول نقد پرداخت میکنند. برنامههای پاداش کارتهای اعتباری نیز استفاده از کارت را بیشتر تشویق میکنند. و به عنوان آخرین اشاره به هزینه پرداختهای غیرنقدی، آن پاداشها از طریق کارمزدهای بالاتر فروشندگان تأمین میشود که در نهایت به قیمتهای خردهفروشی بالاتر منجر میشود.
حذف پنی از نظر اقتصادی برای دولت و برخی کسبوکارها منطقی است، اما در عین حال حقیقتی عمیقتر را آشکار میکند: کارایی معمولاً به نفع کسانی است که از قبل کارآمد هستند. با این حال، برای بسیاری، حتی وقتی تغییر کوچک باشد، هر سنت هنوز اهمیت دارد.